خیلی وقته که نیومدم اینجا. علتش اول از بی حوصله گی برای نوشتن فارسیه.بعد نداشتن وقت. بعدم اینکه برام مهم نبود.اما چند روز که باز افتادم به خووندن وبلاگ و همین باعث شده که منم دلم بخواد بنویسم
محل کارم عوض شده از میحط کاره جدیدم بیزارم حقوقشم به لعنت خدا نمیارزه.فقط خوبیش اینه که می توونم کلی چیز یاد بگیرم .حالا به چه قیمتی ...خدا می دونه
خیلی نسبت به همه چیز بی تفاوت شدم..نمی دونم فیلم آبی رو کسی دیده یا نه.؟من شدم مثل اون خانومه که بچه و همسرش مردن...چطور عزادار بود.شدم مثل اون.یک ماشین متحرک. که گاهی که تکوونش بدی ازش یه پولی می ریزه
خدارو هزار بار شکر که کسی نمرده جز خود من
دیگه خودمو زنده نمیدونم
محل کارم عوض شده از میحط کاره جدیدم بیزارم حقوقشم به لعنت خدا نمیارزه.فقط خوبیش اینه که می توونم کلی چیز یاد بگیرم .حالا به چه قیمتی ...خدا می دونه
خیلی نسبت به همه چیز بی تفاوت شدم..نمی دونم فیلم آبی رو کسی دیده یا نه.؟من شدم مثل اون خانومه که بچه و همسرش مردن...چطور عزادار بود.شدم مثل اون.یک ماشین متحرک. که گاهی که تکوونش بدی ازش یه پولی می ریزه
خدارو هزار بار شکر که کسی نمرده جز خود من
دیگه خودمو زنده نمیدونم
0 comments:
Post a Comment