درد دل
کوچیک بودم اون موقع...یه روزی نمیدونم چی شد که گفتم از فلانی بدم نمیاد چون....یکی از عموهام برگشت گفت اوووه چه به خودشم اجازه میده ا ز کسی خوشش بیاد
بزرگتر شدم یه روزی آقای قمیشی صحبت میکرد. گفت "عصبانی شدن از آدما بی مورده.چون یه آدم اگه دیوونه نباشه نمیاد کاری بکنه که شما رو ناراحت کنه...آدما معمولا برای خودشون به منطق و استدلالی دارن وقتی کاری رو انجام میدن که ما رو ناراحت میکنه باید ازشون علتش رو بپرسیم."
الان مدتها از این حرفا می گذره. هر وقت از کسی ناراحت می شم این دوتا جمله همیشه یادم میاد ...اما باز به خودم این حق رو میدم که ناراحت بشم...و هیچ منطقی برای کارای آدما پیدا نمیکنم.نمیدونم وقتی یه آدمی هست که من هر کمکی از دستم براش بر میومده، کردم و می توونم به جرات بگم من همه کارا شو براش کردم ... خیلی راحت فراموش می کنه وقتی یه آدمی که هر چی بلده رو من بهش یاد دادم دلش می خواد من نباشم و خیلی راحت منو کله پا می کنه و همه چیز و همه کارو زیر زیرکی میکنه...(چه حماقتی خدا...گفتن بهم که این آدم آب زیر کاه....گفتم نه بابا ) یه نفر که تا همین چند وقت پیش من بودم تنها محرم رازش و حالا اصلا کلا منو یادش رفته و انگار نه انگار که تا همین چند ماه پیش با هم درد مشترکی داشتیم و حالا انگار نه انگاروقتی تویی که مدتی قبل من بودم مظهر همه چیز برات اینطور منو یادت رفته....میشه ناراحت نشم؟؟؟ میشه بگم منطقی پشت ایناست؟؟؟ هست حتما هست. منطقی که میگه " من، من مهمتر از همه عالمم ...من برم به جهنم که تو موندی ...من خوش باشم...تو نباش بی خیال... به جهنم که روز گفته بودم تو فقط حرفای منو میفهمی..."گفته بودی به فکر خودت باس فقط...گوش ندادم...حالا منم قبول دارم «آدما پستن...مگه اینکه خلافش ثابت بشه»...دیگه خداحافظ....حرفا تو امکان نداره باور کنم

0 comments: