بهت

از سه شنبه کارم شده خووندن وبلاگ و نگاه کردن به عکسها. بهت زدم هنوز. باورم نمشه. "بم" که اتفاق افتاد اشک بی امان میامد. مهلت نمیداد. اما این بار نه اشک نمی توونه راهشو باز کنه. باورم نمی شه. من از اصحاب خبر نیستم. اما نمی تونم حتی فکر کنم به حسی که این انسانها در اون لحظات تجربه کردن. سه شنبه تصادفا کتاب "آبی ماورائ بحار" شهریرا مندنی پور رو خریدم. شب قبل از خواب شروع کردم به خووندن. بعد از داستان اول دیگه نتوونستم ادامه بدم.. خدایا، سوختن در آتش بدترین مرگ. چی کشیدن اینهمه آدمی که هم سن و سال من بودن. باورم نمی شه ...جان چه قیمتی دارد

0 comments: