برای استاد

دیشب خواب استاد رو دیدم. تعریف نمی کنم فقط امیدوارم خوابم درست تعبیر بشه
لینک این وبلاگ رو هیچ کدوم از کسانی که من رو میشناشن ندارن. اما استاد تصمیمشو که بگیره، حالا هرچی می خواد باشه، بهش می گم. الان اگه بگم شاید یه جورایی دخالت در تصمیم گیریش و خلوتش باشه...اما بعدا حتما. یاده اسکارلت افتادم توی بر باد رفته فقط خدا کنه...من دیر نگم
استاد جان!( می دونم که گفتی بهت نگم استاد یا پسر خوب اما فقط به خاطر اینه که نمی خوام اسمتو اینجا بنویسم وگرنه نمی خوام باهات لجبازی کنم)
پسر خوب! گوش میدی بهم؟؟؟ عقیده من در مورد اشتباه کردن اینه: آدما می توونن اشتباه کنن، اما دو تا چیز مهمه که یادشون نره. اول این که متوجه اشتباه خودشون بشن، بعدم اینکه نذارن اشتباه زندگیشونو خراب کنه.
منم اشتباه کردم. یکیش این بود که اگه از کسی ناراحت میشم همون موقع به خودش بگم و توی دلم نگه ندارم که الکی خودم راجع بهش فکر کنم و ... بعدم اینکه اگه یه رفتاره آدمی ناراحتم کرد، اینقدر تند نرم، اینقدر زود همه چیزای خوبی که از اون آدم دیدم یادم نره.
استاد جان! رابطه احمقانه من با آسمون با وجوده اینکه خیلی تلاش کردم تاثیر منفی نذاره رو زندگیم و روابطم، اما یه تاثیر مخفی و پنهانی گذاشته که من ازش غافل شده بودم و حالا بد موقعی خودشو نشون داده. اونم ترسه
وقتی با آسمون دوست بودم خیلی مراقب بودم و همش نگران هر چی می گفتم کلی فکر می کردم که چه جوری بگم ناراحت نشه. چون می شد خیلی راحت ناراحت می شد و منم که دوسش داشتم... در این موردم اشتباه کردم نباید می ذاشتم اینجوری بشه و منو ایجوری عوض کنه
اما حالا که فهمیدم خب
سعی می کنم این ترسو از خودم دور کنم
تو حرفه خوبی زدی "ترس نداشت که" راست میگی ترس نداره، من متوجه نبودم، کاش بهم مهلت بدی که جبران کنم
هم به من
هم به خودت
کاش دست از سرزنش خودت برداری

استاد عزیز! مدونی داریم زمان خیلی خوبی رو از دست میدیم؟ نمی بینی ما کجا زندگی می کنیم؟ اینجا جونه آدما ارزش کشمش داره .. پس یکم بدو. یکم تند تر فکر کن. زودتر از خلوت خودت بیا بیرون لطفا. حیفه به جون خودم.پسر خوب من و تو می توونیم با هم خیلی خوش باشیم. اون موقع که با هم بودیم من جدا احساس نشاط می کردم، مطمئن نبودم که توام... اشتباه کردم خیلی زیاد حالا که می دونم توام خوش بودی...آخ استاد جان! ما چی رو از دست دادیم:(

0 comments: