آقای رئیس

می دونم گفته بودم نمی نویسم یه مدت. اما این موضوع اینقدر حرصم داده که باید بنویسم. فرض کنید شما یک عدد برنامه نویس، که نه، یه کسی که برنامه نویسی دوست داره باشین بعد علیرغم این که خیلی بلد نیستین ساعتها وقت بذارین و کلی کد خفن بنویسین کلی خودتون الکی یه جایه بی سیستم رو تحلیل کنین و خلاصه چون خودتون کرم دارین ساعتها وقت بذارین و فقط کمر درد از پای کامپیوتر بلندتون کنه و یه چیزیایی رو که در میارین کلی خوشحال بشین و به خودتون بگین باریکلا دختر، دمت گرم..................بعععععععععععععععد آقای رئیس جلسه بذاره، برگرده جلو همه بگه البته ما شاید همه این کدها رو بریزیم دور فعلا داریم نیازهامونو می شناسیم. شاید اصلا از این نرم افزارهای آماده باشه توی بازار ما بریم همونو بخریم. بعد خب شمام کمی شاخاتون می زنه بیرون و بر می گردین می گین شما بریزن بیرون من خودم نگهشون می دارم چون خیلی به دردم می خورن بعد آقای رئیس انگار می فهمه که خیلی خراب کرده میگه نه اینکه بخوام بگم کاره شما بی ارزشه ها، نه اما
آآآآآآآآآآآآی از دست خودم عصبانیم، آآآآآآآآآیییییییییِ منه دست پا چلفتی و احمق و چلمنگ و ...دلم می خواست خفش کنم هر روز اینو به من یادآوری می کنن استاد(ایشون حقیقتا استادن،البته اگه فقط فکر کنیم که تدریس توی دانشگاه یعنی استاد)، حالشو می گیرم اساسی

0 comments: