هولدن دیوانه نیست

به این نکته توجه کنید
یکی از جالب‌ترین داستان‌های مربوط به سلینجر به زمانی برمی‌گردد که نسخهٔ تمام شدهٔ ناطور دشت را به ناشری داده بود. کتاب را پذیرفتند، قرارداد امضا شد، و سلینجر رفت تا با ویراستار کتابش حرف بزند. چند وقت بعد به نمایندهٔ خود زنگ زد و در حالی که داشت گریه‌اش می‌گرفت اصرار کرد که کتاب را از آن ناشر پس بگیرند. نماینده دلیلش را می‌پرسید، و سلینجر اصرار می‌کرد که دلش اینطور می‌خواهد. پس از پافشاری زیاد نماینده،‌ سلینجر بالاخره توضیح می‌دهد که اصلا نمی‌تواند با ویراستارش کنار بیاید. «چرا؟» و سلینجر جواب داد: «مردک فکر می‌کند هولدن دیوانه است.» به نقل از تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور: پیشگفتار. ترجمهٔ امید نیک فرجام. انتشارات ققنوس چاپ سوم. صفحهٔ 204 .مؤخرهٔ کتاب
من چندین بار موقعهٔ خووندن کتاب مجبور شده بودم کتاب رو ببندم قدم بزنم، تا بتوونم با این شخصیت عجیب و غریب کنار بیام و حتما هم فکر می‌کردم دیوانه است
البته تا جایی که من فهمیدم آخر کتاب اینطور نتیجه گیری می‌شه که هولدن داشته این خاطرات رو در یک تیمارستان می‌نوشته. هر چند تعیین اینکه چه کسی دیوانه است، با معیار‌های مشخص می‌شه که شاید درست نباشند....شاید
افزودنی: فکر می‌کنم تنها چیزهایی که این روزها هنوز می‌‌تونن شگفت زده‌ام بکنن.، فیلم خوب و یا کتاب خووبه. و این یعنی بیشتر سر خوردن به سمت انزوا. آدم‌ها مدتیه که اصلا این کار رو نمی‌تونن بکنن. انگار همه رو از حفظم

0 comments: