یکم یاد بگیریم

دارل برادرمه
گفتم: پس مادر تو چیه، دارل؟
دارل گفت: من که مادر ندارم. چون اگه داشتم، می‌شد چی بود، اگر هم شد چی بود، دیگه نمی‌شه چی هست. می‌شه؟
گفتم: نه
دارل گفت: پس من هم نیستم. هستم؟
گفتم: نه
من هستم. دارل برادرمه
...
اگه نویسنده خالق باشه، مترجم می‌شه پزشک یا جراحی که هدفش درمان و زنده نگه داشتن و بهبودی مخلوقِ
پزشک اگه تشخیص بده که به صلاح مخلوقِ یک خالق دیگه‌ست که مثلا عضویش قطع بشه این کار رو می‌کنه. فقط برای زنده نگه داشتن مخلوق (اثر) حالا چه اشکال داره اگه مترجمی تشخیص بده که برای زنده نگه داشتن اثری در یک زبان دیگه، برای جان بخشیدن دوباره به اثر،عضوی رو قطع کنه؟ کم ندیدیم و نخووندیم آثار بزرگانی که به دلیل ترجمه‌ی بد و ناملموس برای خواننده‌ی فارسی زبان به گور فرستاده شدن. به نظرم امانتداری در ترجمه به این معنی نیست که جملات کلمه به کلمه ترجمه بشن، بلکه به معنی پاسداری از ارزش اثرِ. و در کنارش احترام به شعور خواننده. چیزی که در ترجمه‌های مترجمین جوان کمتر دیده می‌شه. مشکل آدم‌های کم سن و سال اینه که یاد نگرفتن باید یاد بگیرن
گور به گور
ویلیام فاکنر
ترجمه‌ی نجف دریابندری
چاپ سوم پاییز 1384، تهران
افزودنی: شرمنده‌ی اخلاق اینترنتیتون. فکر می‌کنم باید یه توضیحی درباره‌ی این پست بدم. این گفتگو بین دو برادر بوده، که مادرشون مرده. این جمله رو "من که مادر ندارم. چون اگه داشتم، می‌شد چی بود، اگر هم شد چی بود، دیگه نمی‌شه چی هست. می‌شه؟" فکر کنم اگه کسی بدون تجربه و توانایی آقای دریا بندری ترجمه می‌کرد نمی‌شد فهمید که چی به چیه. جمله‌ی سختیه. درباره‌ی این کتاب در پست بعدی می‌نویسم باشد که بیشتر متوجه شوید

4 comments:

Anonymous said...

اولش فکر کردم من خنگ شدم نمیفهمم چی نوشتی خیالم راحت شد

Anonymous said...

har chi elham goft manam hamon :D

Anonymous said...

آخ که گفتی آدم بعضی موقع ها وقتی این ترجمه های مزخرفو می خونه فکر می کنه سواد خودش کمه که نمی فهمه خدا این مترجمای بد رو نسلشونو از زمین برداره:D

چندگانه said...

ایدین عزیز حالا اینقدر هم موضوع مهم نیست که نیاز یه یرداشته شدن نسل کسی باشه. الهام بانو و جیران عزیز نمی دونم چی بگم والا