بهمن پنجاه و هفت

داشتم فکر می‌کردم اگه الان بهمن پنجاه و هفت بود من چه کار می‌کردم؟ منظورم دقیقا بهمن پنجاه و هفت . نه اینکه الان انقلاب بشه... .

8 comments:

Anonymous said...

امممم نمی دونم چرا اما حس میکنم اگه الان بهمن 57 بود، تو باید دانشجوی یه رشته تو مایه های معماری، یا دکوراسیون و اینا بودی! مدلتم اینجوری بود که خیلی از این آدمای اکتیو و پر سر زبون و باوقار بود. نمی دونم چرا اینجوری فکر میکنم :)ا

چندگانه said...

راست میگی؟جالب بودا نظرت. ولی حالا یه چیزی خودت چی؟ خودت چی کار می کردی؟ می موندی خونه یا می رفتی بین مردم و تظاهرات می کردی؟

Anonymous said...

به آدرسی که تو وبلاگت هست ایمیل زدم.:) ا

pani said...

اگه برای ملت زیاد کامنت میذاری و برای هر اتفاقی که توی جامعه میافته احساس میکنی باید یه چیزی بنویسی احتمالا میرفتی تظاهرات.حالا اینو بیخیالش ما که شهر کتاب همدیگه رو ندیدیم یه قراری بذار یکشنبه توی آزادی همدیگه رو ببینیم. من یه بادکنک قرمز میدم دست پارسا یه لبیک یا ... هم میزنم روی پیشونیش. تو هم اگه شد یه پلاکاردی چیزی تو مایه های انرژی هسته ای بگیر دستت که بشناسمت.

چندگانه said...

نه من خیلی کاری به کار وبلاگستان ندارم. گاااهی یه پیام مردمی می ذارم. بادکنک قرمز؟؟؟ خب باشه منم نزدیکای اون پاچه ی سمت راست آزادی منتظرم. من یه بادکنک زرد دارم به نشانه موفقیت دانشمندان در تهیه ی کیک زرد. می بینمت. پارسا رو ببوس

Anonymous said...

man ke dar rafte boodam :D jol o pelasamo jam mikardam mizadam be chak ! :D

Anonymous said...

نمی دونم...
خودم رو می گما...
اصلن نمی تونم تصور کنم...
شاید...
همینی که بقیه کردن و ...
شایدم پنبه می ذاشتم تو گوشم و می خوابیدم...
شایدم...
نمی دونم!!!

Anonymous said...

کاری به انقلاب و جریانات سیاسی نداشتم. ولی حتما به پدر و مادرم گیر سه پیچ می دادم که منو دو سال بعدش توی یه کشور دیگه بدنیا بیارن! تا ایرانی نباشم. میدونی، واژه ایران فقط مترادف با نفهمی، دزدی و نفاقه. البته تو ذهن من فقط.
امضاء (همون که زبانش خوبه!)