یک فقره قتل

امروز طی یک عدد اتفاق تصمیم گرفتم یه نفر رو بکشم. اینجوری بهتره برام. البته که قتل سخته. اونم موجودی که دو سال و خورده ایی سن داره. خودم خلقش کردم خودمم می کشمش. اینکه چطور دنیا اومد خیلی مسخره بود. یه راه فرار بود. اما اینکه می خوام بکشمش بازم یه راه فراره. به هر حال امروز" هستی شرقی" می میره. خدایش بیامرزد. و زین پس خودم می شم. از این به بعد با اسم خودم می نویسم و برای دیگران پیغام می ذارم. هر چند شاید گاهی با اسم خودمونیم پیغام بذارم. آخه اسم خودم انگار یکم سخته و دوستان زود می شکوننش و من می شم اونی که اونا می خوان. هر چند که تصمیم دارم دیگه نذارم اینطور بشه . من دیگه خود خودمم. البته باید بگم که نوشته هام ماله خودم بودن فقط به نام دیگری. هر چند شاید برای خواننده محترم فرقی نکنه که اسم من چیه. اما برای خودم مهمه. به هر حال بنده ماندانا می باشم

4 comments:

Anonymous said...

happy birthday mandana!

Anonymous said...

قدم نو رسیده مبارک!

Anonymous said...

خیلی ممنون. البته هنوز مونده به تولدم. البته که خبرتون می کنم . البته که دست خالی نمیاین. البته که من راضی به زحمت نیستم:دی

Anonymous said...

Your website has a useful information for beginners like me.
»