یک هفته است هر روز یه پست نوشتم، گذاشتم روی دسک تاپ، و خیال خودم رو راحت کردم.
با این شروع شده،
نمیدونم برای مسافر خارج هم اینطور است یا نه.
یا حتی برای آدمی که برای تحصیل به کشور دیگهایی میره، و نه با نیت موندن. ولی
من که قصدم موندن بود، کلن در خواب بودم. از لحظات آخر در خانه. از بستن چمدونها.
تا سوار ماشین شدن و راه فرودگاه و خود فرودگاه و منتظر بودن توی فرودگاه هیتروی
لندن و بعد مسیر خیلی طولانی روی اقیانوس. و مونترال و بعد تورنتو. کلن در خواب
گذشت. حالا از من بپرسید، چطور بود، چرا، جوابم همونقدر مبهوته که خودم. نفهمیدم
چی شد.
آدمی که برای مهاجرت اقدام میکنه، یه زمانی رو منتظره. حالا یکی بیشتر، یکی کمتر. ولی از لحظهی پست کردن مدارک، تا اون موقع که ویزای توی پاسپورت رو ببینه، منتظره.
منتظره که بعد از این انتظار، اتفاق بزرگی بیفته. حالا مثبت و منفی بودنش، لابد به انتظارش از زندگی برمیگرده، ولی مشترک بین مهاجران، انتظار برای اتفاق بزرگه. برای تغییر.
و مهاجرانی هستند که انتظارشون به سر میرسه، ولی نمیفهمن چی شد. گیج و گنگ و خواب هستن. لابد انتظار داشتن، تغییر در حد کدو شدن کالسکهی سیندرلا باشه. در این حد لحظهایی، 12 که شد، کالسکه کدو میشه، حواست به 12 باشه.
ولی مهاجر هی میبینه 12یی در کار نیست. هنوز مبهوتی. 12 رد شد. کدو کالسکه شده، حواست هست؟ هست. مثلن.
آدمی که برای مهاجرت اقدام میکنه، یه زمانی رو منتظره. حالا یکی بیشتر، یکی کمتر. ولی از لحظهی پست کردن مدارک، تا اون موقع که ویزای توی پاسپورت رو ببینه، منتظره.
منتظره که بعد از این انتظار، اتفاق بزرگی بیفته. حالا مثبت و منفی بودنش، لابد به انتظارش از زندگی برمیگرده، ولی مشترک بین مهاجران، انتظار برای اتفاق بزرگه. برای تغییر.
و مهاجرانی هستند که انتظارشون به سر میرسه، ولی نمیفهمن چی شد. گیج و گنگ و خواب هستن. لابد انتظار داشتن، تغییر در حد کدو شدن کالسکهی سیندرلا باشه. در این حد لحظهایی، 12 که شد، کالسکه کدو میشه، حواست به 12 باشه.
ولی مهاجر هی میبینه 12یی در کار نیست. هنوز مبهوتی. 12 رد شد. کدو کالسکه شده، حواست هست؟ هست. مثلن.
بعد هی فکر کردم شاید فقط برای من اینطور بود. بعد فکر کردم، خیلی شخصیه. بعد فکر کردم، چقدر از دست وبلاگها مهاجر، شخصن حرص خوردم. ولی خب، بالاخره که چی.
اصلش همینه. همین مثبت سه و نیم، که چسبیده بود به من و ندیده بودمش.
1 comments:
حرف دل منو زدی
خیلی دوست دارم بخونم از احساستت در این رابطه
سارا
Post a Comment