Crash

یا ما همه انسانیم
Crash
رو قبل از اینکه بفهمم برنده اسکار شده دیدم. و در نیتجه پیش زمینه ذهنی راجع بهش نداشتم.
فیلم در لس آنجلس اتفاق میافته و کلا درباره تبعیض نژادی صحبت می‌کنه.
سیاه پوست‌ها، آسیایی‌ها و مکزیکی‌ها. بعد از تمووم شدن این فیلم به این نتیجه می‌رسین که همه حق دارن.
سیاه پوست‌ها بیشتر از همه در این فیلم به عنوان قربانیان نژاد پرستی مطرح می‌شن. مثلا صحنه‌ایی که یک پلیس سفیدپوست به زن یک مرد موفق سیاه تجاوز می‌کنه (موفق بودن مرد رو با اعلام اینکه دارن از مراسم اهدا جوایز برمی‌گردن متوجه می‌شیم. مرد سیاه پوست انگار می‌خواد به این طریق بگه که من برتر از سایر سیاه پوست‌ها هستم، بنابراین نباید با ما کاری داشته باشین)
و در عین حال فردای روزی که به این زن تجاوز می‌شه، متوجه می‌شیم که این پلیس سفید خودش (یا بهتره بگم پدرش) قربانی قوانینی است که ظاهرا به نفع سیاهان تصویب شده‌اند. و برخورد نادرست کارمند سیاه پوست بیمه به ما این فکر رو القا می‌کنه که این پلیس هم حق داره. به ویژه بعد از اینکه در صحنه بعد می‌بینیم که به نجات جان زنی می‌ره که شب قبلش بهش تجاوز کرده بوده. و همین زن در آغوش اون گریه می‌کنه. این یکی از صحنه‌های خوبه فیلمه. چهره مبهوت مرد پلیس که انگار خودش هم باور نمی‌کنه که چه کار کرده
از طرف دیگه پلیس سفید هکار این مرد که از نژاد پرست بودن اون بیزاره و تقاضای تنها کار کردن رو می‌کنه، در شرایطی که بیهوده می‌ترسه و به خاطره تصور غلطی که از سیاه پوست‌ها در ذهن داشته یک پسر سیاه رو می‌کشه
اواخر فیلم می‌بینیم که پسره کشته شده برادر کارآگاهی است که در یک پرونده باید منکر فاسد بودن یک کارآگاه سیاه بشه، فقط برای اینکه کمک تبلیغاتی باشه برای یک کاندیدای پست دادستانی (امیدوارم که اینجا رو درست گفته باشم) و در عین حال می‌بینیم که همسر این آقای دادستان، با وجود ترس شدیدی که از غریبه‌ها،‌رنگین پوست‌ها، داشته. به خدمتکار مکزیکی خودش می‌گه تو بهترین دوستِ منی
و اما خانواده ایرانی که در فیلم مطرح شدن
اولین جایی که ما با این خانواده آشنا می‌شیم داخل یک مغازه اسلحه فروشیه. پدر خانواده می‌خواد یک اسلحه بخره تا از خانواده‌اش دفاع کنه (بعدا می‌فهمیم در برابر نژاد پرستانی که این خانوده رو با عرب‌ها اشتباه می‌گیرن. و اینجاست که رگ غیرت من به شدت کلفت می‌شه) انگلیسی بلد نیست، و به خاطر همین دخترش به جای اون صحبت می‌کنه و حرفهای فروشنده رو ترجمه می‌کنه. اصلا نمی‌شه برای این خانواده ایرانی دل سوزوند چون... آقایی که مهاجرت می‌کنی بیا و زبان کشور میزبان رو یاد بگیر! این مرد ایرانی دو جا از زبون نفهمی خودش ضربه می‌خوره. یکی وقتی که مرد تعمیر کار می‌گه من قفل رو عوض کردم و اون مدام این رو با تعمیر قفل اشتباه می‌گیره. و یک بار هم جایی که باید قوانین مربوط به بیمه رو می‌خوونده و نخوونده
صحنه آخر فیلم می‌بینیم که زن سیاه پوست کارمند بیمه وقتی با یک آسیایی تصادف می‌کنه از ماشین پیاده می‌شه و می‌گه اگه امریکایی بلد نیستی با من صحبت نکن. و این در حالیه که خودش در اقلیتِ
یه هر حال در انتهای فیلم به این نتیجه می‌رسیم که آدما هیچ کدوم مقصر نیستن. بلکه مشکل سیستم اشتباهی است که اینهمه فرهنگ متفاوت رو به اشتباه کنار هم جمع کرده
ضمنا من فکر می‌کنم ترجمه این فیلم با نام تصادف کار درست نیست
‌‌crash
معانی متفاوتی داره. یکی از اونها تصادف چندین وسیله با همِ. اما معنی دیگری که به نظرم مناسب‌تره، اینه
Crash: a sudden, unexpected failing of a computer or computer system
درسته که این فیلم راجع به سیستم کامپیوتری نبود و این شکست هم ناگهانی نبود. اما شکست یک سیستم رو نشون می‌داد.

0 comments: