دختر، نشسته روی صندلی و آرنجها روی میز و چونهاش رو تکیه داده به کف دستش: دیدی تا حالا کسی یه مزرعهٔ مکانیزهٔ نه خیلی بزرگ باشه آرزوی زندگیش
پسر، نشسته روی صندلی و تکیه داده به اون: مزرعه خب آره شنیدم . اما اینکه مکانیزه باشه رو نه. این دیگه
...
دختر: آخه خب دوست دارم بشینم توی بالکن خوونه، که سفیده حتما و خیلیم تمیزه، و تحقیق کنم و بنویسم
پسر، میاد جلو و اونهم دستهاشو تکیه میده به میز: دربارهٔ چی مثلا
دختر، ته نقش لبخندی روی لبهاش: راجِ به زبانشناسی. و میره عقب و تکیه میده به پشتی صندلی و فکر میکنه، به رویاهام
پسر میره عقب و تکیه میده به صندلی و فکر میکنه، به داشتههام
پسر، نشسته روی صندلی و تکیه داده به اون: مزرعه خب آره شنیدم . اما اینکه مکانیزه باشه رو نه. این دیگه
...
دختر: آخه خب دوست دارم بشینم توی بالکن خوونه، که سفیده حتما و خیلیم تمیزه، و تحقیق کنم و بنویسم
پسر، میاد جلو و اونهم دستهاشو تکیه میده به میز: دربارهٔ چی مثلا
دختر، ته نقش لبخندی روی لبهاش: راجِ به زبانشناسی. و میره عقب و تکیه میده به پشتی صندلی و فکر میکنه، به رویاهام
پسر میره عقب و تکیه میده به صندلی و فکر میکنه، به داشتههام
0 comments:
Post a Comment