چند وقت پیش با دوستانی صحبت بر سر فیلم ده بود. به کارگردانی آقای کیارستمی. کسی در جمع معتقد بود که وقتی همهی دنیا دارن میگن فلانی فیلم ساز خوبیه من باید... باشم که بگم نه، فیلم بدیه.
در این مدت (ازجشنواره به بعد) در مورد آفساید زیاد خوانده بودم. طرفداریهاو بدگوییها و خب این حرفهای ضد و نقیض مشتاقترم کردند برای دیدن فیلم.
حالا به نظرم آفساید فیلم خوبی نیست.
سوژه، سوژهی جالبیه. نرفتن دخترها به ورزشگاه آنقدر عجیب و غریب هست که رفتشون بشه یک سوژه خوب. اما خب سوژهی خوب، پرداخت خوب هم میخواد.
شنیده بودم که آفساید فیلم مستندی است. اما به نظرم مستند بودن آفساید درست مثل یک دست دندان مصنوعی بود. سفید و یک دست و تمیز که خیلی توی ذوق میزنه.
میشد کارگردان رو دید و میشد ندید.
میشد دید از اینجهت که دیالوگها نوشته شده بودن. راستش حرف زدن آدمها اینطوری نیست. و رفتارشون هم.
مثلا، شما یه سربازی. میای و به یه سرباز دیگه میگی که صد و پنجاه دختر که روسری سفید پوشیدن توونستن بیان تو؟؟؟ اینو به یه شکل دیگه میگی. بدجوری معلومه که کارگردان میخواد که اشارهیی بکنه به ورود زنها به استادیوم. اشاره به انتخابات، حضور خبرنگاران خارجی (جای انرژی هستهایی خالی بود) و خب در پایان هم اشارهی به مرگ هفت تماشاگر بدجوری توی ذوق میزد.
فرض کنید که شما دختر هستید. فرض کنید که نوجوان هم هستید. فرض کنید که دوستی داشتید که حدود دو ماه پیش کشته شده. اینجوری حرف میزنید؟؟؟ اینجوری گریه میکنید؟؟؟ اگه شما شنونده این موضوع باشید جواب میدید که ول کن بابا! ما رفتیم جام جهانی به این فکر کن. (مهم نیست حالا هفت نفر مردن که مردن) بعد هم اون فش فشهها و ... . بازیهای بد، عدم دقت، (من یکبار صدای محیط یا همون آمبیانس تکراری شنیدم) اینها باعث میشه بیننده فکر کنه که نه خب کارگردان حضور نداشته. انگار بعضی از صحنهها رو میشد حذف کرد. مثلا اوایل فیلم، سربازی که موبایل دختر دستگیر شده رو گرفت... .
البته نباید از حق گذشت که خب آقای پناهی ریسک کردن با ساخت این فیلم. (شنیدم که فیلمبرداری توی خیابون و شب بازی ایران بحرین بوده، اگه میباختیم...) این قابل تقدیره. اما در کل فیلم... .
در این مدت (ازجشنواره به بعد) در مورد آفساید زیاد خوانده بودم. طرفداریهاو بدگوییها و خب این حرفهای ضد و نقیض مشتاقترم کردند برای دیدن فیلم.
حالا به نظرم آفساید فیلم خوبی نیست.
سوژه، سوژهی جالبیه. نرفتن دخترها به ورزشگاه آنقدر عجیب و غریب هست که رفتشون بشه یک سوژه خوب. اما خب سوژهی خوب، پرداخت خوب هم میخواد.
شنیده بودم که آفساید فیلم مستندی است. اما به نظرم مستند بودن آفساید درست مثل یک دست دندان مصنوعی بود. سفید و یک دست و تمیز که خیلی توی ذوق میزنه.
میشد کارگردان رو دید و میشد ندید.
میشد دید از اینجهت که دیالوگها نوشته شده بودن. راستش حرف زدن آدمها اینطوری نیست. و رفتارشون هم.
مثلا، شما یه سربازی. میای و به یه سرباز دیگه میگی که صد و پنجاه دختر که روسری سفید پوشیدن توونستن بیان تو؟؟؟ اینو به یه شکل دیگه میگی. بدجوری معلومه که کارگردان میخواد که اشارهیی بکنه به ورود زنها به استادیوم. اشاره به انتخابات، حضور خبرنگاران خارجی (جای انرژی هستهایی خالی بود) و خب در پایان هم اشارهی به مرگ هفت تماشاگر بدجوری توی ذوق میزد.
فرض کنید که شما دختر هستید. فرض کنید که نوجوان هم هستید. فرض کنید که دوستی داشتید که حدود دو ماه پیش کشته شده. اینجوری حرف میزنید؟؟؟ اینجوری گریه میکنید؟؟؟ اگه شما شنونده این موضوع باشید جواب میدید که ول کن بابا! ما رفتیم جام جهانی به این فکر کن. (مهم نیست حالا هفت نفر مردن که مردن) بعد هم اون فش فشهها و ... . بازیهای بد، عدم دقت، (من یکبار صدای محیط یا همون آمبیانس تکراری شنیدم) اینها باعث میشه بیننده فکر کنه که نه خب کارگردان حضور نداشته. انگار بعضی از صحنهها رو میشد حذف کرد. مثلا اوایل فیلم، سربازی که موبایل دختر دستگیر شده رو گرفت... .
البته نباید از حق گذشت که خب آقای پناهی ریسک کردن با ساخت این فیلم. (شنیدم که فیلمبرداری توی خیابون و شب بازی ایران بحرین بوده، اگه میباختیم...) این قابل تقدیره. اما در کل فیلم... .
0 comments:
Post a Comment