این فیلم در حد و اندازهی سینمای ایران فیلم خوبیه. سینما گران ایران در پردازش داستانها کاملا دست و پا بستهاند. در سینمای ایران روابط بین دو نفر، زن و مرد، به محدودترین شکل ممکن نمایش داده میشه و بیننده بعد از این چندین و چند سال از روی کنایات لطیف، میفهمه که جریان چیه. مثلا تبدیل شدنِ عروسک بغل کردنِ دخترِ داستان به اینکه، حتما دخترِ داستان شبی رو با پسرِ داستان خوابیده و حاصل شده یک بچه!!!
ایران، امکانات سینمای هالیوود رو از لحاظ جلوههای ویژه نداره و در نتیجه داستانها خیلی ساده از آب در میان. بدون حادثه. در عوض تا دلتون بخواد صحنههای قشنگ و ناب داره. شمال و شمال و شمال. چه سبز. چه زرد - نارنجی، چه سفید.
بعد، ایران پر از غم. از هر شکلی که تصور کنین. و این غم میتوونه دست مایهی فیلمهای زیادی بشه که بیننده رو به سینما بیارِ و اشکشو در بیارِ و بفرستِ خونه. بدون اینکه بخواد حرف خاصی بزنه.
در چند سال اخیر خیلی کم داشتیم فیلمی که واقعا باور پذیر و موثر باشه. آدم پاشو که از سینما میذاشت بیرون یادش میرفت فیلمی هم دیده، فوری سراغ جایی میگشت که بره برای خوردن. اما به جرات میتوونم بگم بعد از دیدن تقاطع راحت نمیشه رفت کافی شاپی و نشست و خورد و خندید.
به نظر من سینما، صنعت هنرِ. تنها هنری که فقط با احساس آدم سر و کار نداره. چیزهای دیگهیی هم داره. فیلمبرداری خوب (نه فقط از صحنههای خوشگل)، صدابرداری، صحنهپردازی و هزار و یک چیز دیگه. و در کنار همهی اینها داستان خوب. (فیلمنامه). اما فیلمهای ما اغلب داستان دارند، که اونهم این اواخر دیگه خیلی کمتر دارن، تصاویر زیبا و خب بازیگران فوقالعاده. مثلا، پرویز پرستویی رو از به نام پدر یا بید مجنون حذف کنید، چی میمونه؟
نمیخوام بگم، تقاطع فوقالعاده است. بله داستان مشکل داره. خیلی از آدمها اصولا اضافه هستن توی داستان. (خانوادهی معتمدآریا و داستانشون و عشقش دقیقا برای این هستن که راه خوب و درست و اینجوری باشید رو به بیننده نشون بدن که خب اگه حذف بشه هیچی نمیشه)
نوع روایت داستان در مقایسه با مشابهین خارجیش (مثلا 21 گرم و یا عشق فاحشهست) ضعیفِ. اما در حد خودش خوبه.
باز هم میگم تقاطع برای سینمای ضعیف شدهی ایران فیلم خوبیه. به نظرِ من اگه از دیدن فیلمهای خندهدار، یا غمانگیز و یا خیلی روشنفکری سینمای ایران، خسته شدین، تقاطع رو ببینین. تا باز هم کارگردانها جرات ساختن فیلمهایی متفاوت، نه لزوما روشنفکری، رو به خودشون بدن. تقاطع باید خوب بفروشه. به خاطر تحول در سینمای ایران.
پی نوشت: ما از وقتی که فیلم آآآآی کارگردان رفته جشنواره کلی خودمون رو سینمایی حساب میکنیم. چند روز پیش رفته بودیم بالای منبر که بعله! کارگردان که حرفهیی باشه، آدم خب حسش میاد: دی. والا.
ایران، امکانات سینمای هالیوود رو از لحاظ جلوههای ویژه نداره و در نتیجه داستانها خیلی ساده از آب در میان. بدون حادثه. در عوض تا دلتون بخواد صحنههای قشنگ و ناب داره. شمال و شمال و شمال. چه سبز. چه زرد - نارنجی، چه سفید.
بعد، ایران پر از غم. از هر شکلی که تصور کنین. و این غم میتوونه دست مایهی فیلمهای زیادی بشه که بیننده رو به سینما بیارِ و اشکشو در بیارِ و بفرستِ خونه. بدون اینکه بخواد حرف خاصی بزنه.
در چند سال اخیر خیلی کم داشتیم فیلمی که واقعا باور پذیر و موثر باشه. آدم پاشو که از سینما میذاشت بیرون یادش میرفت فیلمی هم دیده، فوری سراغ جایی میگشت که بره برای خوردن. اما به جرات میتوونم بگم بعد از دیدن تقاطع راحت نمیشه رفت کافی شاپی و نشست و خورد و خندید.
به نظر من سینما، صنعت هنرِ. تنها هنری که فقط با احساس آدم سر و کار نداره. چیزهای دیگهیی هم داره. فیلمبرداری خوب (نه فقط از صحنههای خوشگل)، صدابرداری، صحنهپردازی و هزار و یک چیز دیگه. و در کنار همهی اینها داستان خوب. (فیلمنامه). اما فیلمهای ما اغلب داستان دارند، که اونهم این اواخر دیگه خیلی کمتر دارن، تصاویر زیبا و خب بازیگران فوقالعاده. مثلا، پرویز پرستویی رو از به نام پدر یا بید مجنون حذف کنید، چی میمونه؟
نمیخوام بگم، تقاطع فوقالعاده است. بله داستان مشکل داره. خیلی از آدمها اصولا اضافه هستن توی داستان. (خانوادهی معتمدآریا و داستانشون و عشقش دقیقا برای این هستن که راه خوب و درست و اینجوری باشید رو به بیننده نشون بدن که خب اگه حذف بشه هیچی نمیشه)
نوع روایت داستان در مقایسه با مشابهین خارجیش (مثلا 21 گرم و یا عشق فاحشهست) ضعیفِ. اما در حد خودش خوبه.
باز هم میگم تقاطع برای سینمای ضعیف شدهی ایران فیلم خوبیه. به نظرِ من اگه از دیدن فیلمهای خندهدار، یا غمانگیز و یا خیلی روشنفکری سینمای ایران، خسته شدین، تقاطع رو ببینین. تا باز هم کارگردانها جرات ساختن فیلمهایی متفاوت، نه لزوما روشنفکری، رو به خودشون بدن. تقاطع باید خوب بفروشه. به خاطر تحول در سینمای ایران.
پی نوشت: ما از وقتی که فیلم آآآآی کارگردان رفته جشنواره کلی خودمون رو سینمایی حساب میکنیم. چند روز پیش رفته بودیم بالای منبر که بعله! کارگردان که حرفهیی باشه، آدم خب حسش میاد: دی. والا.
0 comments:
Post a Comment