این کارهای بی ناموسی

صبر کردم که همه از خوونه برن بیرون, بعد با آرامش خیال نشستم فیلم رو نگاه کردم. آخه مامانم اینا نمی‌ذارن از این بی ناموسی ها ما ها ببینیم. بس که گیر می‌دن.
خدای من!!! ‌باور کردنی نبود. همه بودن. آقای فلانی و بهمانی (همون معروفه ها، همونو می‌گم) دور یه میز نشسته بودن. البته دوربین پشت خانووم فلانی بود و معلوم نبود صورتش. اما کیه که این هیکل ناب رو نشناسه. بعد فکر کن، وسط جلسه به این مهمی، خانوم فلانی یه خورده جا به جا شد. و بعد... وااااای خدای من. آدم اشکش در میاد. آخه یکی نیست بگه زن حسابی تو مثلا الگوی خیلی از جوونایی این چه کاری بود. بی معرفت صدابردار هم عجب شاهکاری کرد. همچین صدا رو پخش کرد که خب آدم خنده‌ش می‌گیره دیگه. تازه دوران دائی جان ناپلئون هم که نیست که نسبتش بدیم به پایه‌ی صندلی. خود خودش بود. زنیکه‌ی... . آدم هی می‌خواد مودب باشه، نمی‌ذارن که. فساد مملکت رو گرفته. بی ناموسی همه جا هست. دیگه وقتی این خانوم می‌... . من آخه چه انتظاری می‌توونم داشته باشم که بغلدستیم توی تاکسی هیچ غلطی نکنه.
تازه بعدش رو بگم براتون، دوربین لعنتی رفت جلو و از جلو صورت خانوم رو نشون داد. بی مذهب همچین لبخندی به دوربین می‌زد،‌که آدم دلش می‌خواست خودشم بی‌ناموسی بکنه. انگار تو دلش می‌گفت، آخییییش راحت شدم!

0 comments: