منم بازی

به هر کسی شاید راحت بشه گفت نه، ولی به پانی خانوم پشت دریاها من نمی‌توونم بگم، نه... . گفتم نمی‌نویسم ولی می‌خوونم و گاهی خیلی خوشم اومد از این پنج تای هر کس. اینم از من:

اول، تابستون پنجم دبستان با دوچرخه رفتم توی جوی آب و بد جوری زخم و زیلی شدم، چون داشتم یه پسر رو که تو کوچه‌مون بود و من دوسش داشتم دید می‌زدم. (باید همون موقع می‌فهمیدم که من توی این کارا شانس ندارم)
دوم، اول راهنمایی بودم، با یه دوستم بچه‌ی شش هفت ماه همسایه رو برده بودیم بیرون. کالسکه‌ش از اینایی بود که چرخ جلوشون ثابت نبود، ما تندش کردیم و چرخ چرخید و کالسکه چپه شد و بچه افتاد زمین. شانس اوردیم تازه یاد گرفته بود دستاش رو نگه داره رو زمین. وگرنه... . الان هر وقت می‌بینمش باورم نمی‌شه که زنده است. تا عمر دارم صدای گریه‌ش تو گوشمه.
سوم، دوم راهنمایی بودم (پشت سر هم) سر کلاس حرفه و فن، توی یه نیمکت سه نفره نشسته بودم تنهایی، داشتم به عکس گاوی که زیرش نوشته شده بود آبشخور مدرن لبخند می‌زدم که معلم سرم داد زد خانووووووم مریضی نیا مدرسه. کلی بعدش گریه کردم. به خاطر همین دلم نمی‌خواد معلم بشم اصلا.
چهارم، تا دانشگاه خیلی دختر حسودی بودم. نشون نمی‌دادم ولی واقعا حسود بودم. رفتم دانشگاه خوب خوب شدم. اصلا دیگه نمی‌دونم حسادت یعنی چی. برای همینه که به همه می‌گم حتما برین دانشگاه.
پنجم، ذاتا آدم خیلی مرتب و منظم و تمیزیم، ولی در دنیای آدمای شلخته چیزی می‌بینم که باعث می‌شه سعی کنم مثل اونا باشم. (این دیگه دیوانگیه)
پنجم - دو، دوتا تک در زندگیم گرفتم. یکیش اول راهنمایی بود. ادبیات شدم هفت. یکیشم دانشگاه بود که آمار شدم هشت و نیم یا نه. ولی فقط کلاس اول دبستان و دو ثلث اول دوم دبستان معدلم بیست شد.

شما هم بنویسین لطفا:موسیقی آب گرم، سودارو، اینجا فرانسه.... ، دختر ترکمن، خانوم دکتر.

5 comments:

Anonymous said...

این ویژگی حسادت من گویا اینقدر غالب بوده که دانشگاه هم روش اثر نگذاشت! در مورد آخری هم باید بگم منم کلا و اساسا آدم مرتبی ام، اما اینو فقط خودم می دونم!!!;)ا

Anonymous said...

من دلم برات تنگ شده بود :)

Anonymous said...

خدا عمرت بده داشتم ضایع میشدم اساسی. دوتاشون که تحویلم نگرفتن یکیشون هم که نوشت و پاک کرد.

Anonymous said...

[ناراحت] آقا قبول نيست ،
نميدونم باور ميکنی يا نه ، اما مهم اينه که من خودم به اين حرفی که ميزنم ( به شرافتمم که شده ) قسم ميخورم ،
من ميخواستم اينوايتت کنم ، فقط فک کردم تو خيلی وقته ياد ما نيستی و ممکنه اصلا دلت نخواد بيای .

Anonymous said...

بخدا من يادت بودم ، به شرافتم قسم ! به جون مامانم !