من معتقدم که اگر نویسنده خدا باشد، مترجم جراح است. و گاهی این جراحی، جراحی زیبایی ست.
فکر میکنم بیشتر خوانندهگان محترم، بازماندهی روز را خواندهاند، پس کوتاه مینویسم.
ترجمهی کتاب را خیلی دوست داشتم. اینطور که استاد دریابندری نوشتهاند، به دنبال صدایی بودهاند که نشانگر شخصیت استیونز باشد و این لحن دوران قاجار چه خوب به این شخصی میآید.
اگر روزی برسد که من حوصلهی خواندن کتابی دربارهی تفاوت بین زنها و مردها را داشته باشم، مسلما به جای خواندن مردان مریخی و زنان ونوسی، به سراغ همین، بازماندهی روز میروم.
اینکه راوی، خوانندگان سفرنامهاش را در سطح خود فرض میکند، از نکات جالب داستان بود. انگار اصلا این آقا نمیتواند بپذیرد که کاری متفاوت و شاید بزرگ انجام دهد، حتی در بازماندهی روز.
واقعیت سر سخت، مسلما برای امثال بنده و شما، این است که چارهای نیست، جز این که سرنوشت خودمان را به دست آن آقایان برجستهای بسپاریم که در مرکز این دنیا قرار دارند و خریدار خدمات ما هستند.
0 comments:
Post a Comment