جهان و هر چه که به آن مربوط است، برای بچهها تازگی دارد. هر چیزی میتواند آنها را متعجب کند. در حالی که برای بزرگترها این طور نیست. دنیا برای اکثر بزرگترها، چیزی کاملا عادی است.
و همین جاست که فیلسوفان از مابقی مردم استثنا میشوند. یک فیلسوف هیچ وقت به طور کامل به این جهان عادت نمیکند. برای یک فیلسوف جهان همیشه غیر قابل درک، اسرار آمیز و پر از معماست. بانابراین میان فلاسفه و کودکان وجه مشترک مهمی وجود دارد. جهان برای فلاسفه همیشه همان قدر آموزنده است که برای بچههای کوچک.
دنیای سوفی، یوستاین گاردر، برگردان کورش صفوی، چاپ سوم 1375
دنیای کودکان و نوجوانان برای آدمهایی که از این دنیا دور شدهاند و به اصطلاح بزرگ شدهاند، جذابیت خاصی دارد. کتابهای زیادی چاپ میشوند، که در آنها از زبان کودکان میخوانیم. مانند نامههای کودکان به خدا.
این عالم آنقدر به نظر دوست داشتنی میرسد که برخی از بزرگسالان را وا دارد که از زبان کودکان بنویسند. که در این میان شل سیلور استاین در ایران محبوبیت خاصی دارد.
ولی نوشتن از دوران نوجوانی کار مشکلی است. نوجوانان نه کودکند و نه بزرگسال. نوجوانان سعی در کشف دنیای بزرگسالان دارند، ولی با حافظهیی کودکانه. شاید محبوبترین نوجوان تصویر شده توسط یک نویسندهی بزرگسال، هولدن، قهرمان ناتور دشت سلینجر باشد.
حفظ زبان کودکانه، با تفکری که از دنیای کودکی دور شده است، تنها ابزاریست که میتواند حس نوجوان بودن قهرمان یک داستان را منتقل کند. موضوعی که به راحتی در مونته دیدیو فراموش شده است. قهرمان داستان نوجوانی ناپلی است که به زبان ایتالیایی روزنگاری میکند. زبان با سوادها. ناپلی زبانی عامیانه است. که این موضوع در ترجمه داستان با زبانی کوچه بازاری نوشته شده که چندان نشان دهندهی دو زبان مختلف نیست. هر چند تحقق این موضوع در ترجمه به نظر غیر ممکن میرسد.
به هر حال از آنجایی که ما ترجمهی داستان را میخوانیم، نمیشود به راحتی گفت که لحن داستان از لحن یک نوجوان دور است.
"هنوز بچهاید اما خوب کاری میکنید، باید به هم کمک کرد و توی ناپل آدمها زود بزرگ میشوند."
صفحهی 125.
اگر داستان را فرد دیگری، نه یک نوجوان، تعریف میکرد، دلنشین بود. ولی حالا... .
0 comments:
Post a Comment