▪ خب دیگه، اینم از این. اصلا فکر نمیکردم اینجوری بشه. هر چند هیچ وقت فکر نمیکنِ آدم اینجوری بشه و باز میشه. کلا در حالت غافلگیری زندگی میکنم.
بعد اینجور آدمی که میشم، برای خودم هم غریبهست.
این روزها، پنین میخوونم و The Lookout میبینم. عادت کردم به سریالی دیدن.
بعد خودم رو توجیه میکنم که نمیدونم از جون دنیا چی میخوام برای همین... و گرنه که... .
ببینید جوانان من، هر حادثهیی که تجربهش میکنین، حتما دنبال درمانش باشین. یه روزی، یه جای ناجوری یقهتون رو میگیره که هیچی ازتون برنمیآد. نمیشه که تاثیر بد نذاره توی زندگیتون. اگه توی لحظه با کسی که تجربه کرده و آخر عاقبتش رو دیده، یا علم دیدن آخر عاقبت رو داره، حرف نزنین، میشین مثل من. زود همه چیز براتون تموم میشه.
0 comments:
Post a Comment