برق که رفته بود، جای اینکه مثل از پشت یک سوم بشینیم کتاب بخوونیم، پنج نفر خانوم مهندس جمع شده بودیم توی آشپزخونه و بحث میکردیم سرِ تیپمون. اینکه چرا ماها با وجود اینکه کلی دلمون میخواد متفاوت باشیم، ولی باز میریم و تهِ تهِ مدل رو هم که انتخاب کنیم، میشه یه مانتوی راسسسسسسسسسسسست، با یقهی انگلیسی و جیب.
ولی این هنریها ( به طور خاص هنریهای دانشگاه تهران) اصلا خیلی مدلشون فرق میکنه. هی توصیف و تشریح که چه فرقی... دیدیم که اونا وِلن. کلا. از مانتو و کیف و کفش بگیر تاااااا انگشتر و گوشواره و اینا.
بعد یکی مثل من که دیگه خیلی دلش این ول بودن رو میخواد، از یه دونه آدم هنری درخواست میکنه، میشه با هم بریم خرید، لطفا، (بعدم هی وقت نمیکنه برن خرید، عمرا) ولی به نظرم این یه چیزیِ که توی ذات اونها هست و توی ذات ما نیست. ول بودن رو میگم. یعنی من بکشم خودم رو هم نمیتونم اون حسِ وای چه روزِ متفاوتیِ امروز، که از دیدن یه دختر اون شکلی به آدم دست میده به کسی، حتی خودم بدم. تازه من، یکی از ولترین مهندسهایی هستم که میشناسم. هیچ مهندسی این کفشای باغچهیی من رو نمیپوشه بره بیرون. بعد هیچ مهندسی موبایلش رو نمیذاره توی این دو-لچههای یزدی که وقتی جا بذاره توی آشپزخونه، همه بگن باید مالِ خانوم فلونی باشه. حتما مالِ خانوم فلونیِ دیگه... معلومِ اصلا... ولی با وجود همهی اینها، من یک مهندس میباشم که همه چیز رو تایین میکنم و راحت انتصاب میکنم.
ولی این هنریها ( به طور خاص هنریهای دانشگاه تهران) اصلا خیلی مدلشون فرق میکنه. هی توصیف و تشریح که چه فرقی... دیدیم که اونا وِلن. کلا. از مانتو و کیف و کفش بگیر تاااااا انگشتر و گوشواره و اینا.
بعد یکی مثل من که دیگه خیلی دلش این ول بودن رو میخواد، از یه دونه آدم هنری درخواست میکنه، میشه با هم بریم خرید، لطفا، (بعدم هی وقت نمیکنه برن خرید، عمرا) ولی به نظرم این یه چیزیِ که توی ذات اونها هست و توی ذات ما نیست. ول بودن رو میگم. یعنی من بکشم خودم رو هم نمیتونم اون حسِ وای چه روزِ متفاوتیِ امروز، که از دیدن یه دختر اون شکلی به آدم دست میده به کسی، حتی خودم بدم. تازه من، یکی از ولترین مهندسهایی هستم که میشناسم. هیچ مهندسی این کفشای باغچهیی من رو نمیپوشه بره بیرون. بعد هیچ مهندسی موبایلش رو نمیذاره توی این دو-لچههای یزدی که وقتی جا بذاره توی آشپزخونه، همه بگن باید مالِ خانوم فلونی باشه. حتما مالِ خانوم فلونیِ دیگه... معلومِ اصلا... ولی با وجود همهی اینها، من یک مهندس میباشم که همه چیز رو تایین میکنم و راحت انتصاب میکنم.
0 comments:
Post a Comment