611

تا به همین ساعت Practical magic ،Virgin suicides و The apartment رو دیدم. اولی رو که لابد با این حساسیتم به خودکشی نباید می‌دیدم. ولی چون در یکی از روزهای سردم بودم، دیدم و هیچی هم نشد. فیلمِ دیگه. می‌سازن. دومی هم که فیلم زرد بود و وقت گذشت. سومی رو دوست داشتم ولی.
بعد دو قدم این ور خط رو، دوست دارم خیلی زیاد. نه حالا داستان و اینها. مدل چاپش رو دوست دارم. جنس کاغذش و فونتش و در هم بودن خطوطش و اینها. یک جوریِ که من یِ سر بخوونم بره.
دیروز رو کلا به بطالت گذروندم شدید. الکی پای کامپیوتر بودم که نباید می‌بودم. چشمام رسما بر باد رفتن و مدام می‌سوزن. ولی خب فیلم دیدم و اینترنت گردی و ... . ولی دیگه امروز می‌رم بیرون.
دیروز دچار افسرده‌گی مطلق بودم. مدام فکر می‌کردم که بیا، اینم اون تعطیلاتی که می‌خواستی. چی شد پس. چرا هیچ لذت نمی‌بری و ... . ولی حالا خوب شدم. قرار نیست توی یک هفته چیزی عوض بشه. من باید از اول بچینم. (کشتم خودم رو با این یک هفته. لابد تا آخر هفته وضع همینه که هست.)
بعععععد، هان این رو هم بگم برم. من اگه هیچ قصد رفتن نداشتم. می‌نشستم مثل آدم فرانسه می‌خووندم، بعد می‌شدم معلمش. و لابد مترجم‌ش و لابد هزار ترکیب دیگه‌ش. الانا رسما بیشترین لذتم شده سر و کله زدن با این منگل.

0 comments: