باز هم در نمی‌آد، غمبادناک می‌پرسم که خب به نظرتون چی می‌شه؟
صدام آروم و پایینه و لابد کمی هم می‌لرزه، از شک در آرزویی سیزده، چهارده ساله، حرف می‌زنم. و حتما که صدای مطمئنِ‌ اغلب‌م نیست.
استاد، صداش رو بلند می‌کنه که چی؟ (که یعنی نشنیدم، بلندتر...)
و من برای بارِ هزارم در زندگانی، قسم می‌خورم که هیچ وقت فکر نکنم می‌توونم چیزی رو به کسی درس بدم.

0 comments: