اسمایلی درمانی، یا یک پست سفارش شده.

خب این سه روز تعطیلی هم که رو به اتمام است. sad روز اول که همش به تحصیل علم و دانش گذشت. یک رفتم کلاس، اومدم خونه و دیدم ای بی‌دود اینطوری ill ادامه پیدا کنه، می‌میرم. فکر کردم the-thinker باید از خونه برم بیرون. خوشال pink-flower پا شدم رفتم، کتاب‌فروشی‌های معتبر. که خب اصلن فایده نداشت. انگار نه انگار. مسیر برگشت همان آش و کاسه بود.
جمعه صبح ولی سر حال disco-dance، تصمیم کبری‌طور از خواب بیدار شدم، که امروز چنان می‌کنم و چنین. باید زنگ می‌زدم به یه دکتری که فقط جمعه‌ها کار می‌کنه، و وقت می‌گرفتم که یک ساعتی در روز، برم مطب‌ش. و از اونجایی که فقط یک کار در روز ممکن است، از صبح نشستم منتظر ایشان، که وقت بده بهم. و در نتیجه تنها کاری که از دستم بر اومد، خوردن بود fat-owman-5. و بازگشت کل وزن از دست رفته. عصر رفتم دکتر. به نظرم عصر جمعه، حال و هوای خونه از همه جا بهتره. بیرون انگار گرد مرگ پاشیدن blah. امروز هم که هیچ. فردا باز باید بریم سرکار. خیلی دوست دارم مثل قبل از سال نو، در شرکت آدم فعالی باشم computing ‌ولی دیگه اینجا برای من انگار تموم شده، و فقط ازش پول در میارم و برای همین، همش خوابم امیدوارم هر چه زودتر تکلیف‌م با اینجا معلوم بشه، تا از این حالت angry برم دوباره درس بخوونم ، شاید این روزمره‌گی درمان بشه. خوبیش اینه که، این هفته چهار روزه همش و باز تعطیل هستیم تا اون موقع بهترین درمان bathtime است و دیگر هیچ.

پن: اصلن کار من نیست، دیوانه شدم. :D

0 comments: