بالاخره یک روزی می‌رسه که من خیلی نرم و آروم و در صلح، بدون اینکه حس کنم دارم فخر می‌فروشم کیلو کیلو، یا دلم می‌خواد به عالم و آدم بگم من یه چیز دیگه‌ایی هستم، قبول می‌کنم که با بقیه‌ی آدم‌ها واقعن فرق دارم و قوانین جاری بین‌شون خیلی ازم دوره، و اینهمه زور و تلاش برای اینکه جا بشم، دیگه تموم می‌شم و می‌رم بالای درخت.
و خوشی‌هام.
و ناخوشی‌هام.
و ربط‌هام. 
و بی‌ربط‌هام.

0 comments: