No uterus, no opinion

هفته‌ی پیش جواب آزمایش حاضر می‌شد. یک شنبه. کسی که حوصله نداشت بره بگیره. کسی یعنی خودم. آزمایشگاه تکست زد که حاضره. محل سگ بهش نذاشتم. یکم بعد تکست زد که بیا از این لینک برو ببین. زدم روی لینک رفت و پی دی اف جواب رو باز کرد. فاکتور بارور بودن تخمک‌هام کمتر از ۰.۱ بود.  با تاکید بر اینکه چند بار تست کردیم. اگه بخوان فریز کنن باید بالای یک باشه. گفتم به درک. گفتم من که بچه نمی‌خوام. سال‌هاست. سر راه یه لیوان بستنی شکلاتی کاله خریدم رفتم نشستم جلوی تلویزیون و با فرندز و اشک قاشق قاشق خوردم. تا معاشر اومد. تو ذهنم بود بگم نیاد. زنگ زدم ببینم کجاست گفت سر اینجا. که نزدیک بود و نشد. اومد. یکم که گذشت پرسید جواب چی شد گفتم و اشک ریزون رفتم بغل‌ش که حالا که اینطوره من همه‌ی پولم رو می‌دم ماشین شاسی بلند می‌خرم. (بعدتر که حساب کردیم دیدیم نمی‌رسه به اون هم)
از اون روز گاهی احساس می‌کنم یهو گرم می‌شه و خیس می‌شم. (احساس نمی‌کنم واقعن خیس می‌شم از مو. ولی نمی‌دونم این همانه یا نه فقط گرمه) گاهی بین ساعت ۱۰ تا ۱۱ صبح مایع بسیار رقیق ادرارمانند و قرمزی ازم خارج می‌شه. در حالیکه کلن پریود منظمی دارم.
یه فیلم داشت ح.ک به نام چی چیه سبز. در مورد بوسنی بود. زنی رو نشون می‌داد که توی جنگل می‌زد تو شکم برآمده‌ی خودش. من که تازه با مفاهیم «انجام» آشنا شده بودم خیلی کاشف‌طور به خودم گفتم آخ آخ بهش تجاوز کردن بچه رو دوست نداره. آخ آخ.
حالا همانه. دوست دارم بزنم توی شکم خودم. کل بند و بساط خروج کنن. من که از کل زن بودن فقط دردش بهم رسید. بره. بره.
بی‌عدالتی علیه زنان از همون بدو از همون طبیعت شروع می‌شه. حالا هی زور بزنیم که.

0 comments: