وبلاگ و سردرد

دو روز که سرم به شدت درد می کنه به خاطره همین نمی تونم درس بخوونم شایدم یه بهانست برای فراموش کردن حسادت یا کنار اومدن با اون. به هر حال نتیجش اینه که گیر دادم به این وبلاگ گور بابای فوقش لیسانس
یاد یه خاطره ایی افتادم یه مدیر داشتیم دبیرستان از اونایی که مقنعه بلند مشکی سرشونه که همیشه خطشم کجه. یه بار اومد سر صف که مثلا برامون سخنرانی کنه و یادمون بندازه که چقدر بدیم و یه راست داریم می ریم جهنم. اولش برای ساکت کردن بچه ها و جلب توجهشون خیلی بلند داد زد"برای سلامتی شهدا صلوات" حالا دیگه کی می تونست این بچه ها رو جمع کنه . از خنده . هیچی دیگه خانوم به حالت بنفش از سخنرانی منصرف شد و ما همچنان دوانیم به سوی جهنم

0 comments: