Darl is my brother
Then what is your ma, Darl?, I said
I haven't got ere one", Darl said. "Because if I had one, it is was. And if it is was, it can't be is, can it?
No, I said
Then I am not, Darl said. "Am I?"
Then what is your ma, Darl?, I said
I haven't got ere one", Darl said. "Because if I had one, it is was. And if it is was, it can't be is, can it?
No, I said
Then I am not, Darl said. "Am I?"
"No", I said
I am. Darl is my brother
I am. Darl is my brother
But you are, Darl, I said
I know it,Darl said. "That's why I am not is. Are is too many for one woman to foal
I know it,Darl said. "That's why I am not is. Are is too many for one woman to foal
این اون جملهیی بود که به نظرم خیلی عجیب میومد. اگر سیستم جستجوی کتابخوونه درست بود زودتر اینو پیدا میکردم. یه مشکلی
داره و اونهم اینه که وقتی توی لاتین جستجو میکنی خب قاعدتا فقط باید کتابهای لاتین رو بیاره نه اینکه فارسی رو هم به عنوان جواب برگردونه. به همین دلیل من فکر میکردم که اصلا از فاکتر اونجا کتاب نیست. در حالیکه وقتی رفتم دنبال ترجمهی فارسی دیدم که تقریبا تمام کتابهای فاکنر رو به زبان اصلی دارن. (ولی کتابداری هم رشتهی خیلی جالبیه ها. اینکه چطور کتابها رو طبقه بندی کنی و ...)
طرح روی جلد As I lay dying خیلی خوب بود.
بعد هم اینکه هر دو ترجمهی خشم و هیاهو رو با هم مقایسه کردم و با متن اصلی. نمیتوونم بگم ترجمهی شعله ور بهتر بود یا صالح حسینی. فقط خب، شعله ور، در مقدمهی کتاب صادقانه نوشته که دو قسمت رو نتوونسته به فارسی برگردونه. و اینکه در متن کتاب جملاتی هستند که با حروف Bold نوشته شدن که در ترجمهی آقای شعله ور هم در نظر گرفته شده بود. ایرادی که داشت چاپ خیلی بدش بود. کلمات یه جوری توی صفحه بودن. انگار یه سری بچه یتیم که پشت در صفحات کاغذ گذاشته شدن. نمیدونم این مشکل عدم توجه به چاپ و حروف و این چیزها بیشتر در آثار ترجمه شده دیده میشه.
ترجمه کردن از نظر من کاره خیلی سختیه. چون صبر میخواد و صبر و صبر. خود من از کارهایی خوشم میاد که بتوونم نتیجهاش رو زود ببینم. اما ترجمه. خیلی طول میکشه تا حاصل کار آدم بشه یه کتاب. خب، وقتی آدم اینهمه وقت میذاره، حیفه که رهاش کنه به امان خودش. بهتر بره دنبالش نگرانش باشه. به فکر آیندهش باشه. نمونهی خوبش آقای مترجم وبلاگستان. اول همنام و مترجم دردها هر کدوم یه رنگ بودن و ساز خودشون رو میزدن. اما حالا ... . هیچکدام نرفتن دنبال کاره خودشون.
طرح روی جلد As I lay dying خیلی خوب بود.
بعد هم اینکه هر دو ترجمهی خشم و هیاهو رو با هم مقایسه کردم و با متن اصلی. نمیتوونم بگم ترجمهی شعله ور بهتر بود یا صالح حسینی. فقط خب، شعله ور، در مقدمهی کتاب صادقانه نوشته که دو قسمت رو نتوونسته به فارسی برگردونه. و اینکه در متن کتاب جملاتی هستند که با حروف Bold نوشته شدن که در ترجمهی آقای شعله ور هم در نظر گرفته شده بود. ایرادی که داشت چاپ خیلی بدش بود. کلمات یه جوری توی صفحه بودن. انگار یه سری بچه یتیم که پشت در صفحات کاغذ گذاشته شدن. نمیدونم این مشکل عدم توجه به چاپ و حروف و این چیزها بیشتر در آثار ترجمه شده دیده میشه.
ترجمه کردن از نظر من کاره خیلی سختیه. چون صبر میخواد و صبر و صبر. خود من از کارهایی خوشم میاد که بتوونم نتیجهاش رو زود ببینم. اما ترجمه. خیلی طول میکشه تا حاصل کار آدم بشه یه کتاب. خب، وقتی آدم اینهمه وقت میذاره، حیفه که رهاش کنه به امان خودش. بهتر بره دنبالش نگرانش باشه. به فکر آیندهش باشه. نمونهی خوبش آقای مترجم وبلاگستان. اول همنام و مترجم دردها هر کدوم یه رنگ بودن و ساز خودشون رو میزدن. اما حالا ... . هیچکدام نرفتن دنبال کاره خودشون.
به هر حال در پایان به این نتیجه رسیدم که بهتر آن است کتاب رو در زبان اصلیش بخوونم. حداقل در پنج صفحهی اول که نیازی به لغتنامه پیدا نکردم. بودن کلماتی که معنیشون رو نمیدونستم اما در کل میفهمیدم. خدا رو چه دیدین، شایدم نشستم و ترجمهش کردم بعدم به اسم... حسین جاوید چاپش کردم. اینهم یکی از راههای تخریبه. حالا باز آدم یه چیزی نوشته میتوونه بیاد بگه من اینو نوشتم بابا جان. اما ثابت کردن اینکه به خدا کار من نیست. کاری است بس مشکل. قیمت پشت جلده کتاب در امریکا بود ده دلار و پنجاه و نه سنت و در کانادا یازده دلار و پنجاه و نه سنت. حساب کردم دیدم که کتاب در ایران واقعا گرونِ ها. ده دلار حقوق یک ساعت کارِ نه چندان پیچیده است در سرزمین شیطان بزرگ. یه کار دفتری مثلا. یعنی با یک ساعت کار میتوونین یه کتاب خوب بخرین. اما اینجا اگه بگیریم شش هزار تومان. میشه حقوق دو ساعت کار خوب. یعنی کار رده بالای اینجا. مثلا در رشتهی خودم میتوونم بگم که ساعتی 3000 تومان، یعنی کلی چیز بلد بودن. و خب کار متوسط ساعتی 2000 تومان و کار ضعیف ساعتی 1000 تومان یعنی شش ساعت کار، یعنی حدود یک روز کاری.
یادش به خیر روزی روزگاری، کتاب خووندن برام خیلی راحتتر بود. اصلا برام مهم نبود مترجم کی هست. ترجمه خوبه یا نه. حروف، چاپ، طرح روی جلد. فقط کتاب میخووندم و میخووندم. اما اینکه حالا به چندین و چند چیز توجه میکنم پیش از خریدنش رو مدیون وبلاگ هستم. نمیتوونم بگم خوبه یا نه. فقط میشه گفت که به راحتی قبل نیست. یادش به خیر شادمانیهای بی سبب.
یادش به خیر روزی روزگاری، کتاب خووندن برام خیلی راحتتر بود. اصلا برام مهم نبود مترجم کی هست. ترجمه خوبه یا نه. حروف، چاپ، طرح روی جلد. فقط کتاب میخووندم و میخووندم. اما اینکه حالا به چندین و چند چیز توجه میکنم پیش از خریدنش رو مدیون وبلاگ هستم. نمیتوونم بگم خوبه یا نه. فقط میشه گفت که به راحتی قبل نیست. یادش به خیر شادمانیهای بی سبب.
پس نوشت: به دلیل محدودیت در کنار هم قرار دادن حروف فارسی و انگلیسی، متن اصلی نافرم شده. شرمندهی آقای نویسنده.
5 comments:
beram bebinam in aghaye agha-zade chi neveshte
خیلی جالب نوشتید. من هم همینطور فکر می کنم. ای کاش مثل گذشته از خواندن کتابهای فارسی لذت می بردم. من هم بعد از یادگیری زبان دوم از خیر فارسی خواندن گذشتم.
سلام. اوّل این که خستهنباشی و آفرین به دقت- و قدری هم جراتت- که صدای قضیه رو درآوردی.
راستش فکرمىکنم حق با توست و با وجود احترامی که برای مترجم قائلم در اینجا مترجم این تکه را خوبدرنیاورده.
در وبلاگم موضوع رو بررسیکردم و ترجمهء دیگری ارائهکردهام.
شادباشی.
این جمله رو "من که مادر ندارم. چون اگه داشتم، میشد چی بود، اگر هم شد چی بود، دیگه نمیشه چی هست. میشه؟" فکر کنم اگه کسی بدون تجربه و توانایی آقای دریا بندری ترجمه میکرد نمیشد فهمید که چی به چیه.
نمی دونم چطور شما نوشته منو خووندین. اما به نظرم ترجمه خیلی خوبی بود. به خصوص در مورد این جمله...
مانداناى عزیز
با توجه به اعلام نارضایتی شما در نظرخواهى مطلبم پست ِ موردنظر حذفشد.
شاد باشید.
Post a Comment