من اشتباه کردم

پیش نوشت: اینجور نوشتن کار من نیست. مطالعه و آگاهی می‌خواد که من ندارم. به همین دلیل comment دونی رو می‌بندم. چون نمی‌توونم نظر کسی رو قاطعانه رد و یا تایید کنم. ولی خوشحال می‌شم نظراتتون رو email بزنین. chandganeh@gmail.com

چینی‌ها ضرب المثل خوبی دارند: اگه می‌خوای کسی رو نفرین کنی، دعا کن در زندگیش به انقلاب بخوره.
ما در کشوری زندگی می‌کنیم که تجربیات مختلفی را پشت سر گذشته است. اگر خیلی دور نرویم، مشروطه داشتیم، انقراض سلطنت، انقلاب، جنگ، سازندگی، اصلاحات و مهروزی.
از طرفی کشور ما، سرزمین بسیار شلوغی‌ست. اگر به شما بگویند ایرانی چه کسی‌ست؟ چه پاسخی دارید؟ کسی که فارسی صحبت می‌کند؟ یا آذری، کردی، لری، گیلکی؟ ایرانی؟؟؟ نمی‌توان گفت. این کشور تنوع فرهنگی‌یی فراتر از گنجایشش دارد. (حکومت کردن بر این کشور کار دشواری‌ست. مردمی که هر کدام خود را یک شاه می‌پندارند.)
انقلاب ممکن است پس از پشت از سر گذاشتن سال‌های زیادی در یک کشور نتایج خوبی داشته باشد، ولی در لحظه، یا در سال‌های آغازینش ویرانگر است. انقلاب در هر کشوری فرصتی‌ست برای آدم‌ها که انتقام بگیرند. رهبری هر انقلابی هر چقدر هم مقتدر، از پس خشم مردمانی که فکر می‌کنند حقشان ناحق شده بر نمی‌آید. این انتقام شامل حال همه، حتی بقال گران فروش سر کوچه هم می‌شود. (تاریخ انقلاب‌ کشورهای مختلف را بخوانید. اگر تاریخ کشور خودمان را تحریف شده می‌دانید، انقلاب فرانسه). پس اگر تصور می‌کنید شرایط کشورتان مورد تایید شما نیست، باید شرایط را تغییر دهید. و این تغییر اگر آرام آرام و به تدریج صورت بگیرد، می‌تواند پر مغز باشد. هیجانی که انقلاب ایجاد می‌کند، کنترل شدنی نیست.
من در انتخابات دوره‌ی پیشین ریاست جمهوری شرکت نکردم. با این استدلال که در سرزمین من آزادی برای کسی وجود ندارد. در درجه‌ی اول برای هیچ کس. و بعد برای من به
عنوان یک زن. دوست نداشتم در سرزمینی که در تک تک جنبه‌های زندگیم، مرا انسانی نیمه به شمار می‌آورد، رای بدهم که نشانی باشد از آزادی و حقی که نیست.
من اشتباه کردم. برای هر کاری باید شرایط را در نظر گرفت. در آن زمان رای ندادن من دیده نمی‌شد و من باید این را می‌فهمیدم. که نفهمیدم و حالا می‌دانم که اشتباه کردم. من هر بار که دکتر صحبت می‌کند، هیچ کاری نمی‌توان بکنم. من دکتر را نه انتخاب کرده‌ام و نه انتخاب نکرده‌ام.
حالا معتقدم باید در هر انتخاباتی شرکت کنم و هر گروهی که، حالا اگر نگویم امیدوارم‌ترم می‌کند به آینده، موافق‌ترم با اندیشه‌هایش را انتخاب می‌کنم تا بعدها بتوانند قدرت بیشتری در اداره‌ی سرزمینم داشته باشند.
تا جایی که من می‌دانم، آخرین شیوه‌ی مدیریت پذیرفته شده در دنیا، شیوه‌ی مدیریت سیستمی‌ست. یعنی به هر چیزی به شکل یک سیستم نگاه کنید. هر سیستمی، ورودی دارد، توابع پردازنده دارد و خروجی. اگر یک سیستم بخواهد درست کار کند به یک کنترل کننده نیاز دارد. کنترل کننده کارش گرفتن باز خور ((Feed back است. یعنی مقایسه خروجی با چیزی که ازش انتظار می‌رفته، تصحیح و ارسال به سیستم برای گرفتن نتیجه‌ی درست.
این به آن معنی‌ست که در هیچ سیستمی فرد به تنهایی مسئول نیست. هر سیستمی اجزایی دارد که با عملکرد خود، کل سیستم را پیش می‌برد.
اصلاح طلبان اشتباه زیاد کرده‌اند. کار بیشتری می‌توانستند انجام دهند و ندادند. ولی من، آقای خاتمی را مسئول همه‌ی شکست‌های اصلاح طلبان نمی‌دانم. نه او و نه هیچ فرد دیگری. کل سیستم باید که بهتر کار کند.
من به عنوان کسی که این سیستم را قبول دارد، در جایگاه بازخور ایستاده‌ام. باید که کارم را درست انجام دهم. شوراهای شهر شاید دم دست‌ترین نهادی باشد که شما می‌توانید به آن دسترسی داشته باشید. پس رای بدهید.

افزودنی: ما رو دست کم نگیر( لینک از ناتور)