اگر تازگیها سوار اتوبوس شده باشید، با پدیدهیی جدید مواجه میشوید. مخزنهای کوچکی که روی آنها نوشته شده: سبد کتاب شهر. قرار است داخل این مخزنها کتابهای جیبی جای بگیرند تا مسافرین محترم تا رسیدن به مقصد و در ترافیک هرزهی تهران آنها را بخوانند. در چند جای اتوبوس هم کاغذهایی به چشم میخورند با این نوشته: لطفا کتابها را از اتوبوس خارج نکنید. (تا به حال فقط دو سبد پر دیدم، یا کتابها خارج شدهاند و یا اصلا داخل نشدهاند)
اینکه این کار نیازمند فرهنگ سازی بسیار است مهم نیست. (تصور کنید روزهای گرم تابستان چه بادبزنهای کاغذی خوبی خواهند بود، یا برای مادران خستهیی که نوزادی به بغل دارند چه کمک خوبی! بیا مادر جون، با این بازی کن، بعد آب دهان نوزاد و پرت شدن کتاب روی زمین و خوانندهی بینوای بعدی و…)
در کل حرکت خوبی است. شروعی که به نظر میرسد میتواند مردم ما را با کتاب آشتی دهد. به جای دعوا کردن با هم و غر زدن و حل کردن کل مسایل اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و اقتصادی و حملهی آمریکا به عراق و انرژی هستهیی و اینها، مردم شاید کتاب بخوانند. کاش مسئولین محترم زود دلسرد نشوند و حواسشان باشد که فرصت بسیار مناسبی است. و بدانند که انتخاب نوع کتاب برای شروع کار و عادت دادن مردم چه اهمیتی دارد. راحت میشود آدمها را معتاد کرد به خواندن.
به نظر میرسد که شهرداری دارد برای کتاب خوان کردن مردم کارهایی میکند. از بزرگراه کردستان رد میشدم، پل نوشتی (این لغت کاملا خود ساخته است) دیدم: با کتابهایی که خواندهاید پز ندهید، به کتابهایی که نخواندهاید فکر کنید.
اینکه این کار نیازمند فرهنگ سازی بسیار است مهم نیست. (تصور کنید روزهای گرم تابستان چه بادبزنهای کاغذی خوبی خواهند بود، یا برای مادران خستهیی که نوزادی به بغل دارند چه کمک خوبی! بیا مادر جون، با این بازی کن، بعد آب دهان نوزاد و پرت شدن کتاب روی زمین و خوانندهی بینوای بعدی و…)
در کل حرکت خوبی است. شروعی که به نظر میرسد میتواند مردم ما را با کتاب آشتی دهد. به جای دعوا کردن با هم و غر زدن و حل کردن کل مسایل اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و اقتصادی و حملهی آمریکا به عراق و انرژی هستهیی و اینها، مردم شاید کتاب بخوانند. کاش مسئولین محترم زود دلسرد نشوند و حواسشان باشد که فرصت بسیار مناسبی است. و بدانند که انتخاب نوع کتاب برای شروع کار و عادت دادن مردم چه اهمیتی دارد. راحت میشود آدمها را معتاد کرد به خواندن.
به نظر میرسد که شهرداری دارد برای کتاب خوان کردن مردم کارهایی میکند. از بزرگراه کردستان رد میشدم، پل نوشتی (این لغت کاملا خود ساخته است) دیدم: با کتابهایی که خواندهاید پز ندهید، به کتابهایی که نخواندهاید فکر کنید.
1 comments:
داشتم از همون بزرگراه به گمونم رد می شدم که قسمت اولش رو خوندم؛ با کتاب هایی که خوانده اید پز ندهید، اما نشد که بقیه اش رو بخونم چون دیر متوجهش شدم. چه خوب که نوشتید، چند ساعت ذهنمو مشغول کرده بود...ا
Post a Comment