.همه‌ی افسانه‌ی 1900 یه طرف، عاشقیش یه طرف. وقتی پیانو می‌زنه...اوووف. چقدر دوست داشتنیه

You rolling out in front of me keyboard of millions of keys millions and billions of keys that never end, and that's the truth that they never end, that keyboard is infinite... and if that keyboard is infinite, that on that keyboard there is no music you can play, you sitting on the wrong bench... that is god's piano

افزودنی خیلی بی ربط: چند وقت پیش یکی از دوستان گفت که امام محمد غزالی نظری متفاوت دارد. و می‌گوید که انسان در مقام معشوق است نه عاشق. و این خداست که عاشق ماست. و همه‌ی تلاشش را در طول زندگی ما می‌کند که محبت این عاشق را ببینیم و عشقش را بفهمیم.
چه غزالی این را گفته باشد یا نه، چه درست گفته باشد یا نه. این روزها من معشوقی هستم که از دست این عاشقِ خالقِ توانمند خیلی ناراحت و عصبانی شده، آنقدر که دستش را به هر سمتی که حس کند این عاشق ایستاده و لبخند می‌زند بگیرد و بگوید مگه دستم بهت نرسه.
بدیش اینجاست که هنوز یه وقتا حس می‌کنم که دوسش دارم خیلی.

0 comments: