معلوم نیست که زبان برای چه شروع شد. چه شد که آدمها به این فکر افتادند آنچه در سر دارند را باید که بازگو کنند با عضوی صورتی که یک سرش آویزان است. و بعد معلوم نیست که چرا آدمها بعد از مدتی به زبانهای مختلف صحبت کردند. اینطور که دیگر حرف یکدیگر را سخت میفهمند. کنایه و اشاره و اصطلاح و اینها به وجود آمدند و بعد کم کم آدم نیازمند شد، به کسی که ترجمهاش کند. و شاید بتوان گفت که زبان، حرف زدن، مترجمی است برای من آدم، که نمیفهمندم مگر به گویش.
و داستان، به وجود آمد. و قصهها گفتند و افسانهها پرداختند. و اگر قرار باشد که هر کار آدمی بخشی باشد از رسالتی که "به نام من بیچاره زدند" رسالت داستان هنوز برای منِ خوانندهش مبهم است.
ولی میدانم که آدمی محتاج است به همدردی. شاید از بس که حقیر است. از بس که خوشحال میشود بفهمد که دیگری هم تجربه کرده، آنچه را که برایش درد آور است.
سلوک، از این جنس است. اگر خواننده عاشق شده باشد، و حس کرده باشد تسلیم و بی خویشی و ... را در عشق، با صفحه صفحهی کتاب همراهی میکند. و بارها تایید میکند آنچه را که استاد دولت آبادی نوشته است.
این داستان، داستانی است متفاوت از سایر داستانهایی که من از استاد خواندهام. کلیدر و جای خالی سلوچ. این بار آدمها همین بغل هستند. در شهر. و عاشقند.
سلوک پر است از واژههای نو و آشنا. که نگارش آنها 4 سال طول کشیده است. چهار سال از عمر مردی که به نوشتهی خودش نوشتن را کاری "جان فرسا و فلاکت بار" میداند.
استاد دولت آبادی از جمله مردمانی است که من فارسی زبان را امیدوار میکند به آیندهی پدیدهیی به نام، داستان ایرانی.
و داستان، به وجود آمد. و قصهها گفتند و افسانهها پرداختند. و اگر قرار باشد که هر کار آدمی بخشی باشد از رسالتی که "به نام من بیچاره زدند" رسالت داستان هنوز برای منِ خوانندهش مبهم است.
ولی میدانم که آدمی محتاج است به همدردی. شاید از بس که حقیر است. از بس که خوشحال میشود بفهمد که دیگری هم تجربه کرده، آنچه را که برایش درد آور است.
سلوک، از این جنس است. اگر خواننده عاشق شده باشد، و حس کرده باشد تسلیم و بی خویشی و ... را در عشق، با صفحه صفحهی کتاب همراهی میکند. و بارها تایید میکند آنچه را که استاد دولت آبادی نوشته است.
این داستان، داستانی است متفاوت از سایر داستانهایی که من از استاد خواندهام. کلیدر و جای خالی سلوچ. این بار آدمها همین بغل هستند. در شهر. و عاشقند.
سلوک پر است از واژههای نو و آشنا. که نگارش آنها 4 سال طول کشیده است. چهار سال از عمر مردی که به نوشتهی خودش نوشتن را کاری "جان فرسا و فلاکت بار" میداند.
استاد دولت آبادی از جمله مردمانی است که من فارسی زبان را امیدوار میکند به آیندهی پدیدهیی به نام، داستان ایرانی.
2 comments:
khoneye no mobarak !
Salam, merci ke comment gozashti o linkam ro tashih kardi, mamnon, Soodaroo
Post a Comment