ذهن آدم متمرکز نمیشه. بس که اون بیرون، پشت پنجره سر و صدا میکنن.
معلوم نیست اینهمه بلوا برای چی هست. شاید دارن آماده میشن برن بیرون. مثلا خرید. یا بچههاشون میخوان برن مدرسه. شایدم زن و شوهرها دارن با هم دعوا میکنن. دیگه حتما شوهرِ اگه بخواد بزنه با دم نرم و نازکش میزنه. زنِ هم خیلی بتونه یه برگ یا یه تکه شکوفه پلاسیده پرت میکنه سمت آقاشون.
نمیشه دیگه.
بلند میشی، میری، پنجره رو باز میکنی. نسیم که میوزه دیگه دلت نمیمونه توی اتاق. بلند میشه میره بیرون.
شاید لای برگای درخت گیلاس، یه چرتی بزنه.
شایدم لای پیچ دم در، که نامنظم رشد کرده، بشینه و یه قل دو قل بازی کنه.
شایدم لم بده به یه برگ و یه گل بگیره دستش و دونه دونه گلبرگهاشو بکنه و بگه دوسم داره، دوسم نداره، دوسم داره، دوسم نداره... .
1 comments:
سلام.
شرمنده میون این هوای بهاری میپرم وسط افکارتون! ممنون بابت راهنمایی دفعه پیش. ولی من هنوز مشکل دارم. شاید شما بتونی کمک کنی. چرا وقتی مطلب میذارم تا یکی دو روز مطلب رو به خودم نشون نمیده؟! یعنی هرچی صفحه رو refresh می کنم نمی بینم؟
و دیگه اینکه من دو تا وبلاگ دارم که حالا با این دسته گل بلاگر دوتا یکی شدن! یعنی من با یک اسم تو جفتش login می کنم که خیلی بده.راه حل سراغ داری؟
Post a Comment