چندگانه- سیزده

یکم- در راستای اینکه آقای رادیو، دیروز اعلام کرد که اگه خانوما چکمه بلند بپوشن و بعد اونوقت شلوار کوتاه باشه و تا مچ نباشه، می گیریمشون، می خواستم بپرسم که ماله من مامان دوزه، مجلی نداره؟
دوم- دیرگاهی ست من دنبال نشانه های زنانه گی می گردم توی زندگیم. محض رضای خدا یه دونه هم پیدا نشده، شما چیزی سراغ ندارین؟
سوم- بازهم دیرگاهی ست میخوام درباره یه جمله یه پست طولانی درست و درمون بنویسم، با کلی دلیل و مدرک و استدلال و اینها. از اون پستهای آدم حسابیانه، ولی ذهنم جمع و جور نمی شه. حالا من جمله ه رو می نویسم، شما ادامه بدین خودتون.
می فرمایند که: آدم ک-و-ن سگ اینا (خارجی ها) رو بشوره بهتره از اینکه ایران زندگی کنه.
دیگه همینو می فرمایند. ادامه هم نداره.
چهارم- خ. الف: من که می رم خونه، فقط می افتم می خوابم.
خ.ش: ازدواج کنی می خوای چی کار کنی؟
خ.الف: مگه تو می خوای بعد از ازدواجم کار کنی؟
خ.ش: آره، ولی اگه خسته شدم نمی رم، بعد استراحت می کنم، دوباره بعد از شش ماه می رم.
(حالا هی شما از حقوق زنان بگو. یک چیز دیگه، می دونستین حضرت فاطمه برای دخترای زشت دو رکعت نماز خوونده. من الان دیگه می دونم.)
پنجم- چه کرده این کامو، حیف که داره تموم می شه.
ششم- شما می دونستین توی ایران دو نفر هستن که، (در جستجوی زمان از دست رفته) (واه واه اسمشم کامیونه)، رو خووندن؟ دومی آقای بامداد. هستند. (شرمنده حال لینک دادن ندارم همی.). البته ظاهرا خیلی بیشتر از دو نفرن، چون گیر نمیاد کتاب. بعدش اونوقت بنده بسی دچار خارش سر انگشتان شده ام. اگر خانوم دختر خاله (از این به بعد با نام مستعار "دل" می شناسیمش) همراه کتاب خر و خوون من نبود، تا حالا خریده بودمش.
ولی خدا رو چه دیدید، شاید یک روز بارانی که من داشتم فکر می کردم، چقدر الان لازمه یکی برام کادو بخره، بخرمش، به خصوص که مسیر هم خطرناکه، آدم هر روز کریم خان رو از هفت تیر به ولیعصر بره، خب آخرش کار دست خودش می ده.
بعد اونوقت من سه جلد ژوزف و هفت جلد غرش طوفان رو پشت سر هم خووندم، (چند ماهی طول کشید البته) فکر می کنین بتوونم؟ به لحاظ کمی عرض می کنم البته.
هفتم- زیاده جسارت است.

0 comments: