از بس که این پسره هی گفت نودلز و از بس که من هی هوس روزی روزگاری آمریکا کردم، دیشب نشستم اسکیپی دیدمش. بعد اون صحنه هست که نودلز تجاوز می کنه به دختره و بعد راننده تاکسیه پولش رو نمی گیره، و دختره ر رو می بره، بعد از بس که خوشم اومد از این کار راننده ه، دیشب خواب دیدم که با توام. بعد ماشینت عوض شده بود، ولی شماره ش همون بود. بعد من فکر کردم که خب می تونی دیگه. دو تا مدل ماشین با یه شماره. بعد تو هم خواستی که ... بعد من گقتم که نه، ترسیده بودم، خیلی. ولی تو قبول کردی و بی خیال شدی.
ولی عوض شده بودی. رفتارت خیلی خودت نبود. شده بودی یه آدم شاد و بامزه بعضا. نه همین آدم خشکی که بودی.
دلم برات تنگ شده. دلم می خواست من، من نبودم. میومدم سراغت. تو هم عصبانی می شدی که دست از سرم بردار دختر، عجب کنه یی هستی. حیف من خیلی مزخرفم. مثل خودت.