یکی از عقده هایی که از دوران کودکی برای من وجود داشته، همانا نوشت افزار خوجل بوده، الانا که این بچه ها رو می بینم کلی حساساتی می شم که منم می خوام. خیلی شب ها هم خواب نوشت افزار فروشی معتبر می بینم. بعد اونوقت برای همینه که از خرید هر نوشت افزاری کلی روز شارژم. برای همین دفتر سفید زیاد دارم.
بعد خب اینهمه دفتر برای نوشتن هستن، اینکه میام و اینجا می نویسم و خود افشاگری می کنم، لابد یه قصد و غرض و مرضی دارم دیگه. بعد چون کسی وقعی نمی نهد به نوشته های بیچوره من دیگه نمی نویسم! البته تاریخ ثابت کرده که رو حرف هیچ خردادی نباید حساب کرد. تاریخ همین وبلاگ هم ثابت کرده که من از این لوس بازی ها زیاد دارم. ولی از خدا پنهون نیست، از شما هم نباشه، وقتی میل باکس شما هم همیشه خالی باشه، و اگه ایمیلی هم باشه ماله این سایت های خزنبلوکایی باشه، دلتون می گیره. و البته حالا که اینهمه خود ویرانگری کردم، این رو هم اضافه می کنم که می دونم نوشته هام اونقدر بد نیستن که مستحق این بی توجهی باشن. (حس کردین که چقدر لوس شدم، نه؟) خب دیگه خدافظ.

0 comments: