آدم دلش می‌خواد، آقای مارکز عزیز رو به نوشیدنی دعوت کنه. نه بیرون ها، خونه. در شان آقای مارکز عزیز نیست که هی یکی پیدا بشه و بپرسه دیگه چیزی میل ندارین قربان. آدم دلش می‌خواد آقای مارکز عزیز ساعت‌ها براش حرف بزنه. آقای مارکز عزیز می‌گوید که پنج، نه،‌ سه تا صفر. بعد هم می‌گوید، آسمان همه جا همین رنگ است. آسپیرین، فکر کنم با آقای مارکز عزیز دوست شدم، یکم.

0 comments: