چندگانه- شانزده

اولندش که من الان از سیزن یک تا اواسط سیزن هشت رو دیدم. برای همین روحم بد فرم عادت کرده به ندیدن فیلم درست درمون. بعدش، چند روز پیش بود که دلم یهو هوای آبی رو کرد و دیدم و فهمیدم که چقدر دلم تنگ شده برای فیلم دیدن. (همین جوری دیدی من پس فردا رفتم ماندانای فهیمه رحیمی رو خووندم. از من بعید نیست، باور کن.)
دومندش حالا شما هر چی می‌خوای، بگی، بگو. همانا نزدیک‌ترین آنها به من، ژولیت جان در آبی می‌باشد و لا غیر.
سومندش، من: بوف کور، یک مرد، به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی، زوربای یونانی، نوروز فقط در کابل با صفاست و خاستگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دو جایگاهی رو نصفه خووندم.
حالا فکر می‌کنین کی از قرار گرفتن در کنار کی بیشتر می‌لرزه؟ یزدانی خرم یا هدایت؟
چهارم، شب خوش.

0 comments: