اووووه. هزار سالی میشه که سینمایی نرفتم که دلم بعدش قدم زدن بخواد و دیگر هیچ. اونجوری که نفسم بند بیاد و هی خیال رو گیس کنم و بندازم دونه دونه پشتم. اونجوری که دلم همراه خاموش بخواد که فوری نپرسه چطور بود و بذاره فیلم بره بشینه سرِ جاش.
بیربطانه. موهام رو رنگ کردم. دقیقا نمیدونم چه رنگی شدِ. بس که تیره بود، خیلی تغییر نکرده، ولی الانا، آفتاب که میخوره یکم قرمزِ شده و باعث میشه یکی توی دلم لبخند بزنه.
بیربطانه. موهام رو رنگ کردم. دقیقا نمیدونم چه رنگی شدِ. بس که تیره بود، خیلی تغییر نکرده، ولی الانا، آفتاب که میخوره یکم قرمزِ شده و باعث میشه یکی توی دلم لبخند بزنه.
0 comments:
Post a Comment