600-چندگانه -25

یکم: این دو موقعیت fun، اولی‌ش: من نشستم اینجا و دارم از روی این سایتِ (ـ) درس می‌خوونم و با ق که فرانسه است چت می‌کنم. نمی‌دونم ی چیز خیلی مسخره‌یی اون وسط وجود داشت. (من اصلا قول نمی‌دم که دیگه چیزی از این زبان خووندن نگم. دوسِش دارم بسی و حرف زدن ازش رو بیشتر حتی)
دومی‌ش: فربد که نوشته بود، پنجاه و نه‌‌ی‌ها نه، ناگهان دیدم که من سی خرداد پنجاه و نه هستم. از اون طرف هیچ پنجاه و نه‌یی ما رو دهه‌ی پنجاه‌ی حساب نمی‌کنه، از اون طرفم هم هیچ خردادی‌یی. اینهم غریبا.
دوم: من از هر چی بگذرم ها، از خوجل نمی‌گذرم. این رو هم دوسِش دارم.
سوم: اصلا تازگی‌ها ایمان اوردم که، این آدم‌های همیشه بد اخلاق و عصبانی خیلی محبوب‌تر هستن، اینجوری که همه‌ تلاش می‌کنن که یک لبخند کوچک روی لب‌های حضرت‌ش بیارن. بعد حتی یک روی خوش این آدم‌ها غنیمتی‌ست.
ولی یک سری مثل من، که حتی در زمان ناراحتی و خشم کافی‌ست یک کلام خوش بشنو تا نیش‌ش باز بشه، کلا خوشحال کردن‌ش می‌شه بی ارزش. حالا این هیچی. مهم نیست. من خودم شادزی هستم. ولی بدترش این‌ست که هیچ کس نمی‌فهمه که بابز جان! این کارت داره منو آزار می‌ده.
چهارم: قول خود را نشکنید. به خصوص اونهایی رو که به خودتون دادین. (دو نقطه غلط کردم.)

0 comments: