اتفاق خوبی نیست که بیخودانه به یک چیزهایی اعتقاد داشته باشی و بعد نتوونی که پایبندشون باشی.
سختِ که هی فکر کنی غرورم و بعد هیچ. کم بیاری جلوش و کاری کنی که خجالت بکشی از خودت.
بعد هیچ اشکی و آهی و نالهیی هم نیست. بلکم یکم آروم بشی. فقط ی درد خلی هست توی فکت. که سفتش میکنه و کاری هم نمیشه براش کرد.
این وسط: من تصمیم گرفتم، شروع به جمعآوری دفتر بکنم.at last
برمیگردیم.
چقدر سخت شده برام دوست داشتن. که اینهمه درگیر زندگی شدم که آدمها رو همه با دلیل و هدفمند میبینم، که نبودن بهتر بود.
هه.
آروم. آروم. آروم.
شدم یکی بی حس.
دیگه هیچی. پنداری هیچی. خوشم نمیکنه. هیچ لغزشی نیست. نه گردشِ خونی سریعتر. هیچی.
گیریم که هزار بار هم بگی، تو خدایی تا شوم من چاکرت.
سختِ که هی فکر کنی غرورم و بعد هیچ. کم بیاری جلوش و کاری کنی که خجالت بکشی از خودت.
بعد هیچ اشکی و آهی و نالهیی هم نیست. بلکم یکم آروم بشی. فقط ی درد خلی هست توی فکت. که سفتش میکنه و کاری هم نمیشه براش کرد.
این وسط: من تصمیم گرفتم، شروع به جمعآوری دفتر بکنم.at last
برمیگردیم.
چقدر سخت شده برام دوست داشتن. که اینهمه درگیر زندگی شدم که آدمها رو همه با دلیل و هدفمند میبینم، که نبودن بهتر بود.
هه.
آروم. آروم. آروم.
شدم یکی بی حس.
دیگه هیچی. پنداری هیچی. خوشم نمیکنه. هیچ لغزشی نیست. نه گردشِ خونی سریعتر. هیچی.
گیریم که هزار بار هم بگی، تو خدایی تا شوم من چاکرت.
0 comments:
Post a Comment