من اولین و آخرین خریدار نگاتم

پنداری بهترِ که آدم دلش خوش باشه به خودش. نه هی فکر کنه که تعریف کنم. نه هی شروع کنه به حرف زدن. نه هی از رنگ‌هایی که می‌بینه بگه. نه هی دست آدم‌ها رو بکشه پشت برف. نه هی همه‌ی لبخندش رو ببره بریزه توی دامنِ مردم. نه هی پیشنهاد شنیدن بده. نه اینکه دلش تایید مدام بخواد. دلش فهم این رو می‌خواد کابله (که ابله ) لابد تو یکی برام فرق داشتی که دارم از خوشی‌هام و لحظه‌هام می‌گم بهت و گرنه اینهمه گذری هستند توی زندگی آدم. کدوم شدند شریک؟ هان؟
همون منِ احمق رو بگو.

0 comments: