تو رای می‌دهی؟

تکیه می‌دم به صندلی اتوبوس. موهای پشت گردن‌م، گردن‌م رو لمس می‌کنن. هوا گرم شده. موها می‌چسبن به گردن‌م، حال‌م بد می‌شه. کاش سر نمی‌آمد زمستون. گرم شده. کلافه‌م.
می‌رسم خونه. کسی نیست. پیرهن یک گل صد گل، تن‌م می‌کنم. یک قاشق نسکافه. یک قاشق عسل. و شیر و چهار عدد ساقه‌ طلایی رو می‌ندازم توش. و تا حل بشن، یک عدد دی وی دی می‌ذارم توی دستگاه. دی اچ. سیزن دو. دی وی دی، سوم. پای قول‌م می‌مونم. یک اپیزود فقط.
مثل هر بار دیگه، به میزان بالای خاله زنکی در این سریال اعتراف می‌کنم. ولی می‌دونم، باز فردا، توی راه، برگشتنی، توی گرما، یادم میاد به صحنه‌ی شیر نسکافه و ساقه طلایی حل شده درش و دی اچ، تحمل می‌کنم و می‌رسونم خودم رو خونه.
یک اپیزود تموم می‌شه. ساعت نزدیک هفت شده.
می‌رم سراغ ویول. قول دادم روزی نیم ساعت. می‌ایستم روبروی آینه. که ساز دست گرفتن‌م، به قول استاد نباشه مثل دسته بیل. درست یک آدمِ لجباز عصبانی ایستاده رو به روی آینه. لجبازیانه می‌ذارم‌ش بالای بالا. برای اثبات درست بودن جاش، دست چپ‌م رو رها می‌کنم، تک دست می‌رم. لا لا لا. می‌شمرم ضربه‌ها. می‌شه لالالالالالا. تکون تکون می‌خورم. مثل لا لایی خووندن. فکر می‌کنم، اون وقتی بچه‌دار می‌شم که بتوون‌م با تو براش لالایی بزن‌م حتی.
خب. این از لا. بلدم. دست چپ رو به کار می‌ندازم. دست راست شروع به درد گرفتن می‌کنه. کفِ‌ دستِ‌ راست که ساز رو می‌گیره. و پشت‌م. کتف راست‌م. این یعنی هنوز جایی در گرفتن ساز ایراد دارم.
می‌رم که سی رو پیدا کنم. سی سی، سی؟ کجایی تو؟ فکر می‌کنم پیداش کردم. و بعدش دو. بعدش ابتکاری مطمئن که، سی سی سی ر ر دو سی لا. ر ر دو سی لا.
تا اینجا می‌شه یک گلی سایه چمن. به تازه شکفته‌‌ش نمی‌رسه. هنوز نشکفته. خسته‌م می‌کنه. صبور نیستم.
می‌گیرم‌ش دست‌م. و هی یادآوری می‌کنم، تو آن انسانی بودی که هر کاری رو شروع می‌کردی حتما تموم می‌کردی. و فراموش می‌کنم که تو آن انسانی بودی بسیار عجول.
توی آینه پشت مو‌ها سی-خ شده. درست مثل آدم‌‌ی که توی آفتاب کار می‌کنه، موهاش خیس عرق می‌شه و نمی‌شورن‌ش که، اینجوری راست ایستاده. شونه بالا می‌ندازم، می‌بینم روی شونه‌ی چپ‌م سرخ شده.
لا شو بالا گرفته بود.
مکس.
حالا می‌دون‌م یعنی چی بالا گرفتن لا.
هزار بار می‌زنم لا لا لا. درد و لا لا لا. مهم یافتن سی‌ست خواهرم. و گرنه لا که یک سیم است و دیگر هیچ.
لج کردم. با دنیای خودم.
عصر که ‌می‌آمدم، کسی، هم‌سن و سال اون سال‌هایی که من فکر می‌کردم، نپرسیم ایران برای ما چه کار کرد، بپرسیم ما برای ایران چه کار کردیم، با یک روبان سبز بر مچ، و لبخندی بر لب، جلوم رو گرفت، که اینو بگیرین لطفا خانوم.
گرفتم، کنجکاوی‌ش، گل کرده بود لابد، می‌تونم بپرسم به کی رای می‌دین شما؟
به همون خری که شما بهش رای می‌دین.
تبلیغ رو می‌ندازم توی سطل همون نزدیکی‌ها. می‌دونم که دیده.
می‌زنم که سی سی سی. تو روحت این سی ا؟
لج کردم.

0 comments: