مریم اینجا بود که موهام رو رنگ کنه. کیسه نایلون روی سرم بود و داشت سشوار میکشید که موهام به قول خودش بپزن. گرم بود و رخوت و آستانهی نزدیک خواب. مونده بودم خیره به میزم. الان میتوونم بگم روی میز چی بود. اون موقع نمیدیدمشون.
جعبهی خالی عطر. فرشتهی کوچک چینی. ساعت. حلقه. دلارها. (معادل یک میلیون تومن مرز پر گوهر). سگی که پشتش به صحنه بود. کامپیوتر. جای شمعها. جای گیرههای کاغذ. جای مدادها، که توش یک مداد سر صورتی بود و یک سوهان ناخن با طرح قلب. جای اسمارتیز ام اند امد زرد. یک روبان دور کادوی عطر.
یک لحظه بود، یک آن، از اون آنهای که کمتر تکرار میشن، جدای از شعارها و حرفها، اینها من بودم. اینها من هستم. من رو اینها تعریف میکنن، و نه برعکس.
جعبهی خالی عطر. فرشتهی کوچک چینی. ساعت. حلقه. دلارها. (معادل یک میلیون تومن مرز پر گوهر). سگی که پشتش به صحنه بود. کامپیوتر. جای شمعها. جای گیرههای کاغذ. جای مدادها، که توش یک مداد سر صورتی بود و یک سوهان ناخن با طرح قلب. جای اسمارتیز ام اند امد زرد. یک روبان دور کادوی عطر.
یک لحظه بود، یک آن، از اون آنهای که کمتر تکرار میشن، جدای از شعارها و حرفها، اینها من بودم. اینها من هستم. من رو اینها تعریف میکنن، و نه برعکس.
0 comments:
Post a Comment