اگر شما در زندگی‌تان برنامه‌نویسی کرده باشید، شاید این حالت رو تا به حال تجربه کردین، هر چند احتمال‌ش خیلی کمه:
من برنامه‌نویسی که می‌کنم، سلام مینای کنعان، می‌خوام که تستش کنم، مونیتورو خاموش می‌کنم، صدای ویندوز هم خب کلا قطع شده، می‌رم سرمو می‌کنم توی بالش برای خودم لا لا لا لا می‌کنم، بعد می‌آم یواش مونیتورو روشن می‌کنم و نرم نرم نگاش می‌کنم ببینم، زرد و قرمز نباشه. سبز باشه خب زندگی شیرین است و ... توی شرکت‌ هم خب راه‌های دیگری هست برای دیر دیدن اخطار.
حالا این رو تعمیم بدین به کل زندگیِ من. آدم به تاخیر انداختن هر چیز و کار ناخوشایندی هستم.
مثل تلفن کردن‌های آخرین لحظه‌ها، مثل پر کردن فرم‌ها درست در لحظه‌ی آخر، مثل خیلی کارهای دیگه‌ی حالا وقت هست.

0 comments: