هی وطن! حواست هست؟

دل‌م نمی‌خواست زندگی‌م بشه مثل زندگیِ پدر و مادرم. که از ده‌م اینای ماه انتظار موقع پرداخت شروع بشه،‌ ولی شد. مثل همه‌ی زندگی و زنده‌ بودن‌های دنیا اینهم مزایایی داره و معایبی.
من دوست داشتم طوری زندگی کنم که بتوونم به راحتی برم سفر. تورهای یک روزه و فشرده در مقال من نمی‌گنجه اصلن. باید بشه مثلن، یک ماهی دو هفته‌یی، نبود. رفت مثلن... مصر، مثلن چین... مثلن هند. ولی نمی‌شه.
اهالی این شرکت ما خیلی سخت‌شونه به آدم هفت روز پشتِ سرِ هم مرخصی بدن. یعنی می‌شه که یک روز توی این هفته، دو روز توی اون هفته و دو روز هفته‌ی بعدش مرخصی بگیری، ولی وقتی بگی بابا جان! من هفت روز مرخصی می‌خوام، سکته می‌کنن.
و گرنه شاید می‌شد با یه سری چیزها کنار اومد.
مثلن وقتی که بچه‌ها رفتن اصفهان و شیراز همراه‌شون شد.تابستون بود. بیشتر از یه هفته رفتن. با ماشین از تهران راه افتادن، رفتن و رفتن و خوش‌گذرونده بودن. اسنادش موجودِ دیگه. رفته بودن توی حوض وسطِ میدون مسجد شاه. هوم. اینطوری خوبه دیگه.
ولی نشد که من برم.
یا حالایی که دارن ته سال می‌رن هند. دو هفته. پارسال هم رفته بودن. باز هم اسنادش موجوده. خوش هم...
چه تکراریه خب.
شاید اگه می‌ذاشتن من هم برم،‌ انوقت می‌شد رفتار گندشون رو تحمل کرد. اونوقت من هم بی‌خیالِ بوی گندِ‌ گ. م می‌شدم. گ.م، کنار من که می‌ایسته حرف می‌زنه،‌ من نفس‌م رو حبس می‌کنم که حرف‌ش تموم بشه، بره. وای از اون روزی که من هم مجبور بشم حرف بزنم.
گه گاهی، ته ته دل‌م یه چیزی می‌گه شاید پیش از رفتنِ من، یه چیزی درست بشه، یه چیزی که بشه بهش آویزون شد، که نرم.
من با تک تک تن‌م، دل‌م می‌خواد بمونم ایران. هنوزم دنبال بهانه‌م. هنوزم دل‌م می‌خواد یه گره‌ی خوشایندی پیدا کنم،‌ که آویزونش بشم، که نرم.
ولی هی گره‌ها می‌شن زندان. هی فقط حرص می‌دن. هی می‌شن وای من که دیگه نمی‌توونم نفس بکشم.
مثلن؟ یه عکسی بود توی گودر شر شده بود. از ولیعصر تهران. که نفس من هر روز رونده‌ی این خیابون رو بند آورد، چه برسه به اونهایی که ایران نیستن، یه روز بعدش معلوم شد که فتوشاپِ. پیش از اینکه فتوشاپی‌ش معلوم بشه، برای خودم توجیه کرده بودم، که بعد از یک روز بارانی است و خورشید از اون ور تابیده و این رنگی شده.
ولی هیچ کدوم نبود. و فتوشاپ بود.
فک کن که همه‌ی عکس‌های پاییز در کانادا و کلن همه چیز کانادا هم فتوشاپ باشه.
روزی که از اینجا برم شادترین نیست، مطمئن‌ن.

0 comments: