بعد از مدتها که نیتش بود و همتش نبود، رفتم کاخ گلستان. یک چیز بیقوارهی ناقص. خبری از ظرافت اصفهان و بناهاش نبود. یک طوری انگار شاهان قاجار بیشتر دوست داشتن، قدرتمند باشن، شاهان صفوی ولی انگار باید هنری رو نشون میدادن.
کنارش، من هم اگه توی اون کاخ و اون باغ بودم، میشدم همین که اینها بودن. همین خور و خواب و خشم و شهوت. خیلی حال ولی داشت. البته انسون باید خودش انسان باشه، ولیکن احساس نزدیکی داشتم باهاشون.
کنارش، من هم اگه توی اون کاخ و اون باغ بودم، میشدم همین که اینها بودن. همین خور و خواب و خشم و شهوت. خیلی حال ولی داشت. البته انسون باید خودش انسان باشه، ولیکن احساس نزدیکی داشتم باهاشون.
0 comments:
Post a Comment